یافتن پست: #دنيا

DRAGON
DRAGON
To live is the rarest thing in the world. Most people exist. That is all!

زندگى كردن كمياب ترين چيز در دنياست؛ بيشتر آدمها فقط زنده هستن؛ همین

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پروانه جان! پرواز کن... آشوب را با خود ببر
زجرِ کبودِ مردم مصلوب را با خود ببر

بخت سیاه عشق را ، شاید پَرِ تو وا کند
قفل زبان عاشق محجوب را با خود ببر

تا مصر فرجامِ خوشِ اقبال یوسف پر بزن
از راه کنعان می روی، یعقوب را با خود ببر

اینجا برای زندگی جای قشنگی نیست؛ نه..
تاب‌آورانِ نامیِ مغلوب را با خود ببر

کافر شدیم و در پیِ دنياى بى‌پيغمبريم
‌دردآیه‌های تلخِ نامکتوب را با خود ببر

ما خرمنی از استخوان بر خاكِ بايِر مانده‌ايم
آفت به جان داریم؛ خرمنکوب را با خود ببر

رنگین کمان زنده شو در آسمان مردگان
حال و هوای شعرهای خوب را با خود ببر

wolf
wolf
رفتنى ها
از اول هم نيامده اند
آنها فقط
گذرشان به تنهايى ما ميافتد
و ما خيال ميكنيم كه آمده اند
تا بمانند!
ما تاوان اين خيالپردازى را
وقتى ميپردازيم كه
ردِپا و جاى خاليشان در زندگيمان
حفره اى ميشود،
به بزرگىِ
همه ى دنيا...

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
هر كس بكنـد طاعت از آن امر الـهي
رزقـش به يقين مي رود آن رو به فزونـي
در طاعت احكام الـهي به جز اين نيست
ما تـجربه كرديـم در اين راه گـواهي
٭٭٭
هـر كس نكند طاعـت فرمان الـهي
عمرش به هـدر مي رود و رو به سياهي
راهـي كه خداونـد جهان كـرده معيّن
صد راه ديگـر هست ، ولـي راه تباهي
٭٭٭
رزقـي كه حسن داشت زِ تقدير الـهي
آمد بـر دستـش و بـشد بـذر گيـاهي
قانع بـشد از هر چه خداونـد بر آن داد
گر بيش به من داد و كـم گاه به گـاهي
٭٭٭
پند حكيم ، خيـر و ثواب است بشنويـد
بر غيـر حكمت است ، ره درد نگرويـد
حكمت به جوّ تـجمّل دنيا صواب نيست
سرهـا به رأي حكمـت داور بياوريـد
٭٭٭
هـوش دار كه در سفـره نان پا نگذاري
اين سفـره نعمـت به مقـدم بشمـاري
نان را به ملايـم و به آداب و رسـومش
هرگه بـخوري شكر خـدا را بـگزاري
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« حد وصال » صفحه 33
علي(ع) اعلا زِ مُلك بي زوال است
تمام فعل و كار آن ، حلال است
علي(ع) عاليتريـن مردمـان بود
تبهكاري زِ علم آن ، محال است
علي(ع) علمش به دنيا كم نظير است
علي(ع) دانا به علم ذوالجلال1 است
علي(ع) بيهوده حرفي را نمي گفت :
فقط حرفش ، زِ دشمن پايمال است
علي(ع) هر خصلتش نيك و نكو بود
علي(ع) آن آدم نيكو خصال است
علي(ع) ازعلم و دانايي است خوشبخت
همان در عاقبت ، فرخنده فال است
هرآنكس برعلي(ع) در كينه جويي است
به جان شيعيان ، مثل وبال2 است
علي(ع) را گفتنـش شيـر خداونـد
برآن هركس بجنگد،چون شغال است
به علم آن علي(ع) هر كس بـجنگد
سيه رويـَش قيامت ،چون زغال است
علي(ع) بعد از هزاران سال علمـش
به جنگ گمرهان ، گرم جدال است
علي(ع) در رستخيـز از بهـر مردم
يقين باشد كه در حد وصال است
علي(ع) نزد پيامبر(ص) تا اذان گفت:
بِه

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« دل آدم »
طراز حكم حق ، از آن اول همين رنگ است
زِ اول تا الي آخر، خدا داراي فرهنگ است
خدا آن فرد تنهاي است و حاكم برهمه مخلوق
نظام و تخت وتاج آن،پُر از مبناي اورنگ1 است
خدا محتاج كس نَبْود،به هر كارش بُوَد قدرت
بشرمحتاج هركارست وكارش جزء نيرنگ است
كه كار خود نمي داند،چرا محتاج نيرنگ است
به دنيا در چنين پهنا،برايش عرصگه تنگ است
بشر در پهنه ي دنيا، برايش كار دشوار است
اگر بتوان كند كاري،چرا محتاج نيرنگ است
كه هركاري بسنجيدم،پُر از نيرنگ وتزوير است
بشر برخود مشو غرّه2كه كارما همين رنگ است
دل هركس كه چون سنگس،نشايد گفتنش نازك
دلِ نازكتر از گُل را،نشايد گفتنش سنگ است
دلا در بُعد هر كاري،مسافت را تماشا كن
وگرنه اين دل آدم،نه گُل،نه خارونه سنگ است
حسن از خلق تا خالق،تو آن بُعدش چه مي داني
كه از مخلوق تا خالق، هزارن بُعد فرسنگ است
٭٭٭
1- فر و زيبايي 2- فريفته – مغرور

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 493
« قضاوت »
در قضاوت1 بين ملت ، اي پسر هشيار باش
حكم حق را در نظر آور، به ملت يار باش
در قضاوت حاكمي،حكمي به غير از حق مگو
هر چه غير از حق بُوَد ،بر غير آن گفتار باش
گر چه مردم ، بيشتـر پُـر حيله هستند و دغل
خود دغلكاري مكن ،دركار دين معمار باش
هر چه حكام ديگر،حكم غلط كاري كنند
از غلط كاري حذر بنما و خوش افكار باش
هر چه ملت پيش حُكمت،حرف و اسراري زنند
سِـر آنهـا فاش نـنمـا و محرم اسرار باش
حكم خلاقت بگو ، از مردم دنيا مترس
كار خالق بي خلل باشد ، نكو كردار باش
در قضاوت ، گر خطايت سر زند رسوا شوي
از خطا كاران بـپرهيز و عدالت دار باش
عيب و نقص مردم دنيـا ، بگوين نـزد تو
در مدار عيب پوشـان ،مثل آن ستّار2 باش
هر ستمكاري ، ستم بر هر ستمكش مي كند
بر ستمگر دشمن و بر آن ستمكش يار باش
بهر حق گفتن،چو عيسي(ع) گر سرِ دارت زنند
حافظ احكا

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« مطبخ »
در و ديوار مطبخ ها، همش دود سيا1 رنگس
در و ديوار منزلها ، تمامش نقش نيرنگس
به ولگردي و اوباشي2و بدكاري،زرنگ هستيم
ولي بر كار رحماني، دو پا و دستمان لنگس
خدا را ياد كن اي دل، طريق راستي بنما
دغلكاري و بدكاري،به راه حكم حق جنگس
خداي فرد بي همتا ، كند اصلاح كار ما
وگر نه كار ما از خود، به مثل شيشه وسنگس
دلا در بُعد حق هستي،خدا را بنگر و فعلش
مبادا بنگري خود را،كه فعلت زشت و بي رنگس
من اين معنا كه فهميدم ،خدا فعلش بُوَد نيكو
زِ ما هر فعل نفسانـي، به پيش فعل آن ننگس
به دربار خدا رو كن ، مداماً كار نيكو كن
كه دربار خدا دايم،پُر از حشمت و اورنگس3
به روي عرصه ي دنيا ،خدا را كي توان ديدن
بزرگ است آن خداي ما،برايش عرصگه تنگس
خوشا آن مرد دينداري، كه دين خود نگهدارد
نگهبانس به ملك دين و مردي آهنين چنگس
خدا ، با هرزه گويي ها ،بدان آخر نمي گنجد
خدا حرفش از آن اول الي آخر به يك رنگس

fatme
fatme
سیدددد بیا مشاعره{-163-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مطرب عشق عجب ساز و نوائي دارد
نقش هر پرده كه زد راه به جائي دارد
بيت مورد نظر:
پير دُردي كش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدائي دارد
اشاره به آيه ي 15 سوره ي نور دارد که مي فرمايد: «وَلَولا فَضّل الله عَلَيکُم وَ رَحمَته في الدّنيا والاخِرَةِ لَمَسّکُم في ما أفَضتُم فيه عَذابٌ عَظيمٌ» (و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمت او در دنيا و آخرت هر آينه مس مي کرد شما را در آنچه گفتگو کرديد در آن عذابي بزرگ).

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود
بيت مورد نظر:{-35-}
يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
اشاره به آيه ي 21 سوره ي يوسف دارد كه مي فرمايد: «وَشَرَوهُ بِثَمَنٍ بَخسٍ دَراهِمَ معددةٍ وَ كانوا فيه مِن الزّاهِدينَ» (و فروختند او را به بهاي اندك به چند درهم شمرده شده و بودند در آن از بي رغبتان).

༊
همه يك روزى عوض ميشوند و ميروند، از بهترين دوستانتان بگيريد تا كسى كه خيلى به آن اعتماد داريد،هيچ چيز در اين دنيا ثابت نيست،
بعد از شب،صبح است و در آفتاب باران ميگيرد،
ما به آفتاب اعتماد كرديم و چتر نبرديم
اما ناگهان باران زد،
اين مثال ها براى آدم ها هم صدق ميكند،وقتى به كسى اعتمادِ زيادى كنيم،ممكن است عوض شود و برود.

❄️

سید ایلیا
سید ایلیا
«مبادا خودت را از ياد ببرى...»

روزهايى را هم براى خودت زندگى كن؛
براىِ خودت شاخه‌اى گل بخر،
به ديدن خودت برو،
عطر دلخواهت را بزن،
موسيقى موردعلاقه‌ات را گوش بده،
يك هديه، يك فنجان قهوه و يا يك لبخند، خودت را مهمان كن،
به گلدان طاقچه اتاقت آبى بده،
بزن به خيابان،
به آدمها بى‌منت لبخندى بزن،
بر سر كودكى دست نوازشى بكش،
سرت را رو به آسمان بگير و آرام زمزمه كن «خدا جان... دوستت دارم.»
روىِ جدول كنار خيابان راه برو،
دست نابينايى را بگير و همراهى‌اش كن،
برگرد به خانه و دوشى بگير،
براى خودت چاى دَم كن،
در آينه نگاه كن و چشمكى بزن و بگو «سلام رفيق...! حال تنهايى‌ات چطور است؟»

فراموش نكن كه تو برترين موجود دنياىِ خود هستى و بايد به خودت عشق بورزى؛ حتى بيشتر از عشقى كه به ديگران مى‌بخشى.
اوّل خودت را سرشار كن، سپس خواهى ديد كه دنيايت لبريز از محبت مى‌شود...
مبادا خودت را از ياد ببرى،
فراموش نكن كه تو بهترينى... بهترين.

"من، وجود خود را جشن مى‌گيرم و با
خود آواز مى‌خوانم."

سید ایلیا
سید ایلیا
▪️مواظب باش
▫️اینجا فضاى مجازى است
▪️نکند در عمق تنهاییت
▫️چمدان دل‌ تنگیهایت را
▪️به نغمه‌ نغمه‌های پوچ و غيرحقيقى ببندی
▫️يادت باشداينجا هر که هر چه می‌خواهد
▪️می‌ تواند باشد
▫️قاضی، وکیل، نویسنده، شاعر
▪️هنرپیشه، خواننده، مشاور، دکتر، متخصص ،استاد
▫️اينجا حتى آدمها به راحتى تغيير جنسيت مى دهند
▪️زنها مرد مى شوند و مردها زن
▫️اما تو باور نکن
▪️قشنگی‌‌های اینجا فقط در همان چهار چوبِ بى اساس خودشان قشنگ هستند
▪️باور كن این آشفته بازار، اين دنياى مجازى پایانی ندارد
▫️نکند خودت را آنقدر درگیر کنی‌
🔸که همهٔ عمر زل بزنی‌ به صفحه گوشیت!!!!

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو