یافتن پست: #درون

رها
رها
حس میکنم درونم چند نفر زندگی می‌کنند!

یک نفر بلند می‌خندد،،، دیگری تلخ اشک می‌ریزد....
و سومی، به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهد... !!!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سوال..
هل يمُوت الحبُّ حينما تُعرقله الظُّروف ؟

آیا عشق زمانی می میرد که شرایط مانع آن شود؟

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)




دوشنبه سوری هم دوشنبه سوری های قدیم :رفتن

شامی
شامی
کله ی سحر
لنگ ظهر
دل شب
عاقا اعضاش چرا جابجا شده مگه نباید دل وسط باشه؟:-?:-S

اِلِکترون‍..!
اِلِکترون‍..!
ای کاش کسی می‌آمد و غم‌ها را از قلبِ اهالی ِزمین برمیداشت!

رها
رها
امشب که شراب جان مدامست مدام/
ساقی شه و باده با قوامست قوام/
اسباب طرب جمله تمامست تمام/
ای زنده‌دلان خواب حرامست حرام😇



-حالشو توی اون شب ب بهای جان خریدارم :خسته

حضرت@دوست
حضرت@دوست
قسمتی از زندگی مرده در درون خود بود


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای می‌نشست.
یک روز غریبه ای از کنار او گذر کرد.
گدا طبق عادت کاسه خود را به سمت غریبه گرفت و گفت:‌ بده در راه خدا
غریبه گفت: چیزی ندارم به تو بدهم؟
آنگاه از گدا پرسید: آن چیست که رویش نشسته ای؟؟ گدا پاسخ داد: هـیچی، یک صندوق قدیمی ست. تا زمانی که یادم می آید، روی همین صندوق نشسته ام.
غریبه پرسید: آیا تاکنون داخل صندوق رادیده ای؟
گدا جواب داد: نه!
برای چه داخلش را ببینم؟؟ دراین صندوق هیچ چیزی وجود ندارد.
غریبه اصرار کرد چه عیبی دارد؟
نگاهی به داخل صندوق بینداز.
گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند.
ناگهان در صندوق باز شد و گدا باحیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.

👈 من همان غریبه ام که چیزی ندارم به تو بدهم اما می گویم نگاهی به درون بیانداز.
نه درون صندوقی، بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتر است {درون خویش}
صدایت را می شنوم که می گویی: اما من گدا نیستم.

⭕⭕⭕گدایند همه ی کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکرده اند.⭕⭕⭕

?
?
تو
به اندازه تمام نبودن هایت
خاطرم را تسخیر کرده ای
و این یعنی
هیچ فاصله ای
قادر نیست بمیراند عشقی را که
برایت درون قلبم
پنهان ساخته ام❤️

رها
رها
جز عشق نبود هیچ دمساز مرا/

نی اول و نی آخر و آغاز مرا/

جان می‌دهد از درونه آواز مرا/

کی کاهل راه عشق درباز مرا...

..

جان همیشه بدنبال عشق هست، ولی ما کوتاهی میکنیم و گوشمون از های و هوی دنیا پر شده و صدای اونو متوجه نمیشیم...

پلاک313
پلاک313
دل در کفِ پایِ تو نهادیم به حسرت

اما تو لگد بر دل ما کردی و رفتی...‌


می خواستمت عشق به قلبت بنشانم

آتش به درونِ دلِ ما کردی و رفتی...

رها
رها
هر کسی از ظن خود شد یار من/

از درون من نجست اسرار من/

سر من از نالهٔ من دور نیست/

لیک چشم و گوش را آن نور نیست/


❤️
قرن ها هم بگذره این شعر بازم یکی از بهترین و پرمغزترین شعرهای زبان فارسیه.. ❤️👌

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

پادشاه محمود در زمستانی سخت بـه طلخک گفت کـه با این جامه‌ي یک لا دراین سرما چه میکنی کـه من با این همه ی جامه می لرزم. گفت ای پادشاه تو نیز مانند من کن تا نلرزی. گفت مگر تو چه کرده ای؟ گفت هرچه جامه داشتم همه را در بر کرده ام!!

✍عبید زاکانی

رها
رها
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست/

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی/

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست/

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی/

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی/



❤️
باید یه عالم دیگه ای درون خودت بسازی تا بتونی یه آدم ازش پدید بیاری که توی این عالم خاکی قابل ساختن نیست...
🌱

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،
محو طبیعت می شود، کمتر سخت می گیرد،
می بخشد، می خندد،
می خنداند و با خودش در یک صلح درونی ست،
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد …

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو