یافتن پست: #دانید

یاس
یاس
علی اقا چند شب کم پیدان ؟@aliaga
یا من نمی بینمشون :وت
کی زیرابی ها رو بالا بیاره خفه نشن :-s

aliaga
aliaga
سلام

خدافظ:بای

خانوم میم
خانوم میم
[دردِسَر می شد وگرنه دردِ دل، بسیار بود...]

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود. او به فرماندار شهر گفت: واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید.
به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است خداحافظی کنم. من قول می دهم بازگردم.
فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست.
با این حال فرماندار به مردمان تماشاگر گفت: چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟
ولی کسی را یارای ضمانت نبود.
مرد گناهکار با خواری و زاری گفت: ای مردم شما می دانید كه من در این شهر بیگانه ام و آشنایی ندارم.
یک نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم.
ناگه یکی از میان مردمان گفت: من ضامن می شوم. اگر نیامد به جای او مرا بكشید.
فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت.
ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت. روز موعود رسید و محكوم نیامد.
ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: ‌مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید. گفتند: چرا؟ ‌
گفت: از این ستون به آن ستون فرج است. پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند
که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.‌

بهار نارنج
بهار نارنج
اینو لطفا با توضیحات کامل ، پاسخ بدین
ممنون :گل

aliaga
aliaga
-گل- ...




حضرت@دوست
حضرت@دوست
حس نبودنت
أشعر بغيابه إنه مثل الاستيقاظ في يوم من الأيام بدون أسنان في فمك. لا تحتاج إلى الركض إلى المرآة لتعرف أن أسنانك في غير مكانها



aliaga
aliaga
مبارزه انسان را داغ میکند...
تجربه انسان را پخته میکند..
هرداغی یک روزی سرد میشود....ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمیشود...قدر تجربه دیگران را بدانید

حضرت@دوست
حضرت@دوست
میدانید .تیری از جانب تو به سینه ام اصابت کرده است..
بسهم قد اصاب صدري منك
لا أدري هل هذا حب
أم ان روحي غادرتني اليك
لا ادري هل روحك تسربت في ذاتي
أم لعنة العشق قد لسعتني منك
لا أدري عن شئ سوى انني اثملني حبك



حضرت@دوست
حضرت@دوست
میدانید ..
قيدتني بك حتّى وإن لم تكن موجوداً، أستشعر طيفك معي مهما كنت بعيداً.


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند.
می دانید اتفاق چیست؟
گردبادی ست که از روبه رو می آید.
عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله‌ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود.
او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله‌ی مورد نظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، مأوا می گزیند.
او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.

روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
می دانید .............

انتي قمري
مئات الآلاف من النجوم تتلألأ في سماء الليل، لكنها ليست جميلة بدون وجود القمر


aliaga
aliaga
چرا ب حضرت امام زمان (عج)اباصالح میگویند؟؟؟؟



# اول:گل

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دانید.بردی قرار از دل بی قرار من

لقد أخذت موعدًا من قلبي المضطرب+

حضرت@دوست
حضرت@دوست
میدانید ..هیچ.عشقی حد و مرز نمی شناسد.

الحب لا يعرف حدودا. يقفز فوق العوائق، ويعبر الأسوار، ويخترق الجدران ليصل إلى وجهته بكامل الأمل

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو