یافتن پست: #خیانت

سکوت شب
سکوت شب
از این تکرارساعتها


ازاین بیهوده بودن ها


ازاین بی تاب ماندنها


از این تردیدها


نیرنگها


شکها


خیانتها


از این رنگین کمان سرد آدمها


از این مرگ باورها و رویاها


پریشانم


دلم پرواز میخواهد

wolf
wolf
مجنونهای آنی لیلی های آفی

اینجا همه خوبن ، همه مهربونند ، همه از دروغ بدشون میاد ،

همه از خیانت نفرت دارن ،

همه واسه خودشون فرشته هستند ، همه فکر می کنند ....

ولی نمیدونم این آدما کجای شهرمون هستند که هیچوقت

پیداشون نمی کنم...!

سکوت شب
سکوت شب
یک دقیقه سکوت
بخاطر تمام آرزوهایی کـه در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند
بخاطر امید هایي کـه بـه نا امیدی مبدل شدند
بخاطر شب هایي کـه با اندوه سپری کردیم
بخاطر قلب هایي کـه زیر پای کسانی کـه دوستشان داشتیم له شد
بخاطر چشمانی کـه همیشه بارانی ماندند
یک دقیقه سکوت
بـه احترام کسانی کـه شادی خودرا با ناراحت کردنمان بـه دست آوردند
بخاطر صداقت کـه اینروزها فراموش شده اسـت
بخاطر محبت کـه بیشتر از همه ی مورد خیانت قرار گرفت
یک دقیقه سکوت:
بخاطر حرف هاي نگفته
برای احساسی کـه همواره نادیده گرفته می‌شود

زهرا
زهرا
من الان از لحاظ روحی فقط باید بمیرم ک به آرامش برسم...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
همیشه از آدم هایی گفتیم که رفته اند
از رفتنشان
از خیانت ها و غرور و
بی توجهی هایشان
بیایید یکبار هم از خودمان بگوییم
یکبار هم خودمان را قضاوت کنیم
ببینیم کجای کارمان اشتباه بود
کجای عشقمان،هوس بود
کجای حرف هایمان،دلیلی شد
برای رفتنش
همیشه مقصر آن ها را دانستیم
و مهر تأیید اطرافیانمان
باوری کاذب ساخت برایمان
ولی خودمانیم،
شاید برای لحظه ای
با زبانمان شکستیم قلبش را
با رفتارمان سوزاندیم عشقش را
و تمام این ها
دلیلی شد برای رفتنش
بیایید یکبار هم که شده
خودمان را قضاوت کنیم،
نه آدم های رفته‌ی زندگی مان را... ^_^



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تمام بی شعورها همین جورند!
وقتی بهشان بگویی بیشعور از آدم بدشان می‌آید... (:






wolf
wolf
باب اسفنجی: چی میشه اگه به اعتمادت خیانت کنم؟
پاتریک: اعتماد کردن بهت تصمیم منه، اثبات اینکه اشتباه میکردم انتخاب تو...

زهرا
زهرا
سلام:سلام

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک دل برای همه ..همه برای یک دل
میگفت...................
اگه موفق شدی به کسی خیانت کنی،
اون شخصو احمق فرض نکن!
بلکه بدون که اون خیلی بیشتر از اونچه
"لیاقت"
داشتی بهت اعتماد کرده :)

سکوت شب
سکوت شب
یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم
که کفش هایم پاشنه های بلند داشته باشد و دیگر جوراب های سفید تور دار و جوراب شلواری های عروسکی نپوشم، دلم می خواست بزرگ شوم
تا دستم به کابینت های بالای آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست کنم و وقتی از خیابان رد می شوم مادرم دستم را نگیرد ....
فکر می کردم بزرگ می شوم و دنیا سرزمین کوچکی ست پر از شادی و من موهایم را به باد می دهم ، رژ لب های مادرم را می زنم و عشق را تجربه می کنم !
همان عشقی که بین صفحات رمان ها و داستان ها می چرخید....!
حالا من بزرگ شده ام، تعدادی کفش پاشنه بلند دارم، هنوز دستم به کابینت های بالای اشپزخانه کمابیش نمی رسد اما یک أجاق گاز برای خودم دارم،
حالا من دست مادرم را می گیرم و او را از خیابان ها رد می کنم،
موهایم را به هر رنگی در می آورم و اشک هایم را به باد می دهم ....
عشق را تجربه کرده ام همانطور که خیانت، دروغ، زخم را تجربه کرده ام، حالا می دانم دنیا سرزمین بی انتهاییست... !
پر از آدم های عجیب ...
و بزرگ شدن بدترین آرزوی همه زندگی من بود
که بر خلاف تمام آرزوهایم به دستش آوردم ....!

حضرت@دوست
حضرت@دوست

با توام عشق،
مرا دست خیانت نسپار
بین این مردم عاشق کش معشوقه فروش
مگذارم،مگذارم،مگذارم،مگذار

خواستم عاشقانه برایت بنویسم....
...قلم شکست ..مثل دلم


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست

دست نوشته هایم را که دیدند از من پرسیدند: عاشقی...؟ گفتم :نه... _ خیانت دیده ای؟ _نه... _تنهایی؟ _ نه...نه...نه... _ پس این عاشقانه ها چیست ؟ برای چه مینویسی؟ فقط به آنها لبخند زدم...چه میتوانستم بگویم... من نه عاشقم ، نه تنهایم، نه خیانت دیده ام ... فقط بعضی وقتا... احساس میکنم خیلی شکستم ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مرا صد بار هم از خود برانی
به زندان خیانت هم کشانی
مرا لایق بدانی یا ندانی
چه حاصل از جفا کردن
چه سود از عشق ورزیدن.

سکوت شب
سکوت شب
زیر دردام خط کشیدی ضربدر زدی رو اسمم

تا بدونم که به عشقت تا که جون دارم طلسمم

روی یک کاغذ بی خط حرفای خسته به نوبت

توی سرزمین نامت حرف ت کرده قیامت

ت مثه تو مثه تردید ت مثه آخر طاقت

مثه تنهایی مثه تب مثه آخر خیانت

عزیزم نقطه ته خط برو با خیال آسان

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
از دیوانه ای پرسیدند :


‌چه کسی را بیشتر دوست داری؟
دیوانه خندید و گفت : "عشقم" ...
‌گفتند: "عشقت" کیست؟؟
‌گفت: "عشقی" ندارم!!

خندیدند و گفتند :
برای "عشقت" چه کارهایی حاضری بکنی...؟

گفت: مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ،
خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ، دروغ نمیگویم ،
تنهایش نمیگذارم ،
خودم را فدایش میکنم...!

‌به او گفتند : اگر عشقت تنهایت گذاشت ،
‌بی وفایی کرد ، خیانت کرد چه...
اشک در چشمان دیوانه حلقه بست و گفت:
‌اگر بامن اینکار را نمیکرد که....!!!
‌ دیوانه نمیشدم!:)

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو