یافتن پست: #خر

فاطمه
فاطمه
اینم هدیه من به شما, 😌🌱


دانلود موزیک



♡✓
♡✓
او نگفت دوستت دارم؛
اما نامه‌اش را اینگونه تمام کرد:
«بال تو را می‌بوسم پرنده قلبم.»





مهاجر
مهاجر
دوستان کتاب امام خمینی و رفتار سیاسی که خلاصه ۱۴ جلد از کتاب سیره سیاسی امام خمینی هستش
حجم کتاب ۸۴۰ صفحه س
یک کتاب جامعی هستش و الان با قیمت چاپ قدیم با تخفیف ۷۲ هزار تومن داره به فروش میرسه مسلما چاپ جدیدیش بالای ۴۰۰ ۵۰۰ تومن میشه
اگه علاقه مندید میتونید قبل اتمام موجودی سریع بااین قیمت ناچیز بخریدش
اینم لینک خریدش
[لینک]

خانوم میم
خانوم میم
کتابایی که خریدیم😎

aliaga
aliaga
یا خَفِیّ الألطافُ،نَجَّنا ممِا نَخافُ
ای که مهربانی‌هایت پنهان است
ما را از نگرانی‌هایمان نجات بده!

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
الان هادی داره امتان میده براش دعا کنیم بلکم معجزه شه:دعا

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
تو نونوایی فقط یه نفر جلوته و خوشحالی که زود نوبتت میشه
اون یه نفر:

مهاجر
مهاجر
تو نمایشگاه کتاب تو یه غرفه ای داشتم کتابارو میدیدم دخترکتابفروش درمورد کتابا داشت بهم توضیح میداد و باهم تبادل نظر میکردیم آخرش که خواستم خداحافظی کنم برم بهم دیگه تعارف تیکه پاره کردیم بعدش بعدش بهم گفت خواهش میکنم بزرگوارید من بهش گفتم خیلی ممنونم ما بیشتر
ای تف تو این زندگی که هیچوقت نتونستم درست حسابی بدون سوتی با دختر حرف بزنم {-109-}

마흐디에
마흐디에
ولی تهران واقعا جای خوبی برای زندگی نیست
هیچ وقت دلم نمیخواد اونجا زندگی کنم
هم خشکه هم گرمه هم آلوده اس:هعی

مهاجر
مهاجر
مودمن وقتی کتاب خریدم هزینه کردم تو نمایشگاه ولی نتونستم به مهدیه و خواهرش به رسم یادگاری تحویل بدم


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
وقتی میزون نیستی چی حالت رو خوش می کنه من خلوت کردن با خودم تنها کسی ک می تونه بهم کمک کنه اینه خلوت کنم خیلی حالم رو خوب می کنه شما چطور ؟

Aseman
Aseman
دوستانی ک ارز ناتکوین داشتن امروز در صرافی هانکسی لیست شد🤑👻


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
زن و شوهری یک خر از بازار خریدند. در راه برگشت به خانه یک پسر بچه گفت: ” چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند؟ ”

آندو وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد. کمی بعد پیرمردی آنها را دید و گفت: “مرد رئیس خانواده است. چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود؟ ”

زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد. لحظاتی بعد با پیرزنی مواجه شدند. پیر زن گفت: ” عجب مرد بی معرفتی، خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود. ”

مرد با شنیدن این حرف به زنش گفت که او هم سوار خر شود.

بعد به مرد جوانی برخوردند. او گفت: ” خر بیچاره، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی. چقدر به تو ظلم می کنند! ”

زن و شوهر با شنیدن این حرف از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند.
ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود.
وقتی به پل باریکی رسیدند، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد. آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند.

نتیجه:

تک تک مردم برداشت های مختلف دارند. گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است.
هیچوقت ممکن نیست که هم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
@Tasnim



مسلمون شدم یا نه ؟!!

Samira
Samira
{-77-}

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو