یافتن پست: #ختم

رها
رها
امروز تا این لحظه روزِ بدون استفاده از مُسَکِن بود :هورا

donya
donya 👩‍👧‍👦
پسرداییم از مکه زنگ زده میگه برو‌خونمون دبه شرابمو تکون بده خراب نشه
فک‌کنم خود خدا هم‌نمیدونه‌ اینو چیکار کنه

Tasnim
Tasnim
سری قبل که اومدیم مشهد خیلی از رفتار خادمها خوشم اومد که توو جیبهاشون پر از شکلات بود و میدادن به بچه های زائر
این دفعه دیدم بچه های ما ناخوداگاه نسبت به خادمها طوری بودن که انتظار محبت و شکلات داشتن
از سری قبل دوس داشتم منم توو این قضیه شریک باشم
امشب رفتم شکلات خریدم و آوردم دم گیت که رد کنم...
نذاشتن
گفتن داخل نمیتونید ببرید
رفتم به انتظامات و خادمهای بیرون دادم اونها هم قبول کردن
جالب بود که انتظامات، یه کلاس فشرده چند دقیقه ای گذاشت برای خادم های بیرونی که حواستون باشه فقط به بچه ها شکلات بدید و ...
چیز دیگه ای که خریدم دوتا حباب ساز برای دخترا بود
خلاصه اینکه الان وسط صحن نشستیم و فاطمه زهرا خانوم با حباب سازش معرکه گرفته برای بچه های دیگه
ولی داره بهشون خوش میگذره

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اوخیش
خب چقدرم ما شاءالله کاربر جدید داریم ان شاءالله خدا زیادش کنه براتون هادی.:خخخ

خانوم میم
خانوم میم
خداروشکر امروز اندکی شبیه انسان هام

خانوم میم
خانوم میم
من سعی کردم هر جایی تقدیر خدا رو به خواستم خودم مقدم بدونم ، خواستم خواست خدا الویت باشه تو زندگیم
اما بعضی اوقات با خودم فکر می کنم چی می شد که دنیا من و تو رو با هم می دید؟!
به کجای عالم بر می خورد....کدوم حقی نا حق می شد؟!
شب قدر نتونستم یه دعا هم براش کنم...دعا کنم خوشبخت بشه؟! کنار یکی دیگه...می شد مگه؟! که دستایی که من له له می زنم برای حلال شدنش برام نصیب یکی دیگه شه...قلبش پر از مهر یکی دیگه باشه....
نشد...نه...من فقط تونستم از خدا بخوام فراموشش کنم ، یادم بره اصلا کسیو با این مشخصه ها می شناختم...یادم بره...اسم قشنگش یادم بره ...یادم بره {-109-}

بهار نارنج
بهار نارنج
سحرههههههه
پاشییییییید

Tasnim
Tasnim
کنسولگری ایران توو سوریه رو زدن اسراییلیهای حرومزاده

هادی
هادی
برای شادی روح پدر گرامی و ارامش دل خود سمانه خانم عزیز ختم قران میزاریم هرکی تونست لطفا یک یا چند جز بخونه
تمام قرآن کریم به صورت کامل قرائت شد.

هژیر
هژیر
اینکه یه زمانی مهم بودین
دلیل نمیشه همیشه مهم بمونین
من آدمی رو میشناختم که برای دیدنش کلی ذوق و شوق میکردم اما الان میبینمش راهمو کج میکنم مراقب زمانِ از دست رفته باشید


خانوم میم
خانوم میم
این شبا جز معدود شب هایی هستش که وقتی گریه می کنی لازم نیست به کسی دلیلشو بگی.. : )

خانوم میم
خانوم میم
به سان سالای گذشته امشبم من همه ی آدما رو بخشیدم
حتی اون متوهمایی که توهم توهین دیدن از طرف منو دارن {-172-}
ان شاءالله خدا ازمون بگذره و سالی بهتر برامون رقم بخوره

رها
رها
چقد توی سرم حرف‌ میزنم با خودم :/سردرد گرفتم :/

یاس
یاس
تو ماشین خوابم برد
نرسیده به اداره بیدار شدم تابلو شهر دیدم .
گفتم مهندس چرا برگشتی اداره :تعجب
گفت ها جی میگی
من مجدد سه بار تکرار کردم
گفتم چیزی جا گداشتی
کم موند از ماشین بپره بیرون از چرت پرت گفتنام :گگگ
باز خوب بود ماشین اداره بود ماشین خط بود
امشب مهمان زندگی پس از زندگی بودم :رفتن


پ.ن: فکر کردم عصر و باید بریم خونه نه اداره :-s

خانوم اِچ
خانوم اِچ
خون ریختم تو شمع رفته تهش😐 توقع انفعالات داشتن بی ....

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو