♡✓
تو این گرما چرا برقا رو قطع میکنن آخه 😔
g.h.o.l.a.m.a.l.i
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت.
می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد.
نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.
صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.
ازش پرسیدم چه شده:
گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.
شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند..
مُهاجِر
دختر ترکی که دست من به دامان شما
چوخ گوزل سَن، آمدم من سوی چشمان شما
آذری میرقصی و بر باد دامن میزنی
برگها یکریز با هم مست و رقصان شما
راه زنجان تا سنندج پیچ و کوهستانی است
میشود امشب بمانم "سبزهمیدان" شما؟
"رختشوخانه" برایم پیش تو "سلطانیه"ست
"شهر قیداری" برای پادشاهان شما
ابروانت را به شکل تیغ درمیآوری
گشته پرچمدارِ چاقو شهر زنجان شما!
کاش میشد میهمانِ خانهی تو میشدم
چاییِ دستت بنوشم توی ایوان شما
در کنار "منزوی" بگذار تا شاعر شوم
زیر دستان شما با "اورگ یانان" شما
Tasnim
خعلی دوس دارم منش رئیسی رو ادامه بدم که هرکی پرت و پلا گفت یا تیکه انداخت، اخلاقمدارانه محل ندم و کار خودم رو بکنم و برنامه خودم رو ارائه بدم
ولی حیف که اخلاقم احمدی نژادیه و به ثانیه ای طرف مقابل رو قهوه ای میکنم
خدایا، من نمیتونم احمدی نژاد نباشم، ولی تو کمک کن مث رئیسی عاقبت بخیر بشم
تا ده دقیقه دیگه وصل نکردن به من بگید
آره..پرسیدم گفتن وصل شده ..چرا نگفتید .نزدیک بود براشون قاطی کنم