❤
از در در امدی
از خود به در شدم
گویی کز این جهان
به جهانی دگر شدم
گوشم به راه تا که
خبر دهد ز دوست
صاحب خبر بیامدو
من بی خبر شدم
هادی
خدا لعنت کنه همه باعث و بانی کرونارو
خدا بیشتر لعنت کنه کسایی که واکسن کرونارو به برجام گره زدن
خدا بیشتر تر لعنت کنه کسایی رو که یه زمانی برای کم کردن روحیه مردم درگیر کرونا هرچقدر میتونستن تاختند ...
خدا رحمت کنه شهید فخری زاده ی عزیز رو
خدا رحمت کنه پدران و مادران کسایی رو که توی اون شرایط شروع کردن به ساختن واکسن کرونا در ایران
خدا بیشتر رحمت کنه همه شهدای کرونایی کشور رو مخصوصا پرستاران و پزشکان عزیزی که صحنه رو ترک نکردند
خدا بیشترتر رحمت کنه همه کسایی که یادم رفته اینجا بنویسم رو
>امروز تازه سازمان بهداشت جهانی پایان وضعیت اضطراری کرونا رو اعلام کرده درحالی که تو کشور ما تقریبا فراموش شده دیگه.
محسن
قهرمان افسانه ای تنیس
هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.
طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:...
در سر تا سر دنیا
بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند
و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که "خدایا چرا من؟"
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :"چرا من؟"🍂🍁🍁🍂
سید ایلیا
من با زبان تو غریبه ام
چشمانت را ببند
نفست حبس کن
مرا در آغوشت
به غل و زنجیر بکش
خاموش باش
بگذار به زبان جهانی
با هم حرف بزنیم
با بوسه هایت
تو نیستی اما
هنوزم که هنوز است
طعم بجا مانده از لبانت
بر لب فنجانم
شیرین میکند
قهوه تلخم را
بهار نارنج
رسیدم خونه
دیگه کسی نبود که تا درُ باز کنم بهم بگه سلااااااام سلاااااااام
خدایا ب سلامت دارش
دست هرکی افتادِ خوب ازش مراقبت کنه
aliaga
من عادت کردهام خودم حال خودم را خوب کنم
من عادت کردهام در آسمان تاریک زندگیام خورشیدهای در حال طلوع بکشم و آنقدر باورشان کنم تا جان بگیرند و بتابند و محو کنند شبهای سیاه را.
من عادت کردهام با غم و اندوه رفیق باشم، آنقدر که در آغوششان بخوابم و همچنان حالم خوب باشد، که احاطهام کنند و بازهم بخندم، که همراهیام کنند و همچنان محو زیباییهای ریز جهان باشم.
من عادت کردهام احساس خوشبختی کنم، درست وقتی که هیچ حسی آغشته به خوشبختی نیست، درست وقتی که شب است و پاییز است و تمام جهان و آدمها غمانگیز...
من برای خودم دنیای انتزاعی و کوچکی دارم که در آن حالم به وسعت جهانی خوب است،
و همین خوب است
و همین کافیست...