یافتن پست: #جدای

هادی
هادی

کاش میدانستم این را پیشتر
هر که عشقش بیش دردش بیشتر

ادامه شعر دیدگاه اول

حلما
حلما
کلمات هرگز قادر نخواهند بود تا از احساس من نسبت به تو سخن گویند کلمات هرگز نمی توانند از حال من در فراق تو بنویسند باور ندارم که تو با من نیستی در بی تو بودن دل بی قرارم با واژه ی اشک و اندوه گره خورده است مرا ببین؛ ببین که چگونه زیر سنگ قبر جدایی ودوری و فراق تو؛همه ی وجودم شکسته است خدایا؛چگونه ساختن با این اندوه جاودانه رابه من بیاموز؛ چگونه سوختن را نیک میدانم:حلما

سوسن پرور
سوسن پرور
. او درباره جدایی از این قالب «تعریف شده و کلیشه‌ای برای خودش» می‌گوید:
من و پدرم دو جور مختلف زندگی کردیم و دو عقیده متفاوت داریم. و قهرمان سینمای کیمیایی بودن خودش بزرگ‌ترین فرصت است، چون این فرصت آرزوی خیلی از ستارگان سینماست اما برای من در جاهایی هم فرصت‌های زیادی را گرفته. قهرمان سینمای کیمیایی شدن برای من راه طولانی و سختی بود از سرب و تجارت و سلطان رئیس و حکم و محاکمه در خیابان و جرم، رسیدن به این نقطه خیلی سخت بود. من در «جرم» خودم را شایسته سیمرغ می‌دانستم ولی این اتفاق نیفتاد اما درس بزرگی برای من بود و استقلالم را بیشتر کرد. [ لینک]




مونا یزدی
مونا یزدی
معنی واقعی رابطه اونجاست که دو نفر
تو شرایطی قرار می‌گیرن که
نزدیک به "جدایی" هستنداما باز کنار
هم می‌مونن و این‌بار، خیلی قوی‌تر از
قبل عاشقِ هم می‌شن...



گل افشان گل محمدی
گل افشان گل محمدی
سرداران ولایت313

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
واکنش عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات به لغو سخنرانی علی :
آیا خراسان رضوی قصد جدایی از ایران دارد؟
قبلا وزارت ارشاد محدود شده بود و اکنون وزارت کشور

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
خانم فتاح زاده:
زن خوب زن بی خیال است!

سال های اخیر یکی از مهم ترین تمرین های من در زندگی تمرین بی خیال بودن است.

وقتی توی لیست خرید نوشته ام سیر و همسرم به جای یک بوته سیر با یک کیلو سیر برمی گردد، زن غرغروی درونم میخواهد سر خودش را بکوبد به دیوار که آخر بعد چندسال زندگی هنوز نمی داند سیر را بوته ای می خرند نه کیلویی! یکبار من اندازه ننوشتم... اما قبل از اینکه دهانش به غرغر باز شود زن بی خیال درونم لبخند می زند و می گوید: بی خیال! بیا فکر کنیم حالا این همه سیر رو چیکارش کنیم؟ و نتیجه اش می شود یک شیشه پودرسیر خانگی خوش عطر. غز نمی زنم، الکی اوقات تلخی نمیکنم ولی از دفعه بعد سعی میکنم یادم نرود که اندازه هرچیز را بنویسم حتی اگر خیلی واضح باشد.

وقتی از مهمانی برگشته ایم و تا پایمان به کوچه میرسد زن غرغرویی که تمام مدت مهمانی خودش را به خاطر فلان رفتار یا حرف شوهرش خورده می آید دهان باز کند و شکایت کند و تذکر دهد... زن بی خیال درونم سریع دستش را میگیرد که ولش کن! حالا که گذشت! کی یادش می مونه؟ ماهو نگاه کن که چه قشنگه امشب...

وقتی از حرف مادرشوهرم ناراحت شده ام و زن

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
یکی از آشنایان متاسفانه ما رو دعوت کردن به جشن طلاقشون.حتی کارت دعوتم دادن.{-16-}{-60-}

شهید مصطفی چمران
شهید مصطفی چمران
دوباره دل شد هوایی
مسافر کربلایی
می سوزم از درد این جدایی
قرار قلبم کرب و بلاست
ترانه جان خسته من
هر لحظه هر دم کرب و بلاست

born78
born78
خانـــوم
بانـــــو
خواهر
!!!!!
جدای از دیــــــــانت
جدای از غیــــــرت
جدای از وجـــدان
جدای از شریعت
جدای از برادری
تو را وقتی محجبه هستی
راحت تر به دل می نشانند!
تو را به خاطر تو دوستت دارند
نه لباس و اعضای بدنـــــــت
نه مو و رنگ رژ های لبت
تو را چون انسانی
دوست دارند

خواهرم : چادرت زیباست , باور کن.

سید ایلیا
سید ایلیا
پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند: که خدا هست دگر غصه چرا؟
آرزو دارم خورشید رهایت نکند، غم صدایت نکند،ظلمت شام سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند

سید ایلیا
سید ایلیا
سراغ تو را از کوچه های بی کسی باید گرفت
به دنبال تو در غروب جمعه ها باید رفت
انتظار تو باید از همین جمعه کشید
زجر جدایی تا ابد باید کشید

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
@che
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی

بگذشته ان

صفحات: 15 16 17 18 19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو