یافتن پست: #جدای

wolf
wolf
بی تو طوفان زده ی دشت جنونم

صید افتاده به خونم

تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی

نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم

دگر از پای نشستم

گوئیا زلزله آمد

گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه ی شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

تو همه بود و نبودی

تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من

که زکویت نگریزم

گر بمیرم ز غم دل

با تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی

نتوانم نتوانم

بی تو من زنده نمانم



هما میر افشار

0
0
رفیقم چی بگم بارونه حالم مثل اشکای من رو شونه ی تو

میترسم سر بزارم روی دستات یهو سقفش بریزه خونه ی تو

یه وقتایی چقدر کم میشه مرحم همون وقتا که درد دل زیاده

یه وقتایی میخوای دیوونه باشی میبینی توی شهر عاقل زیاده

جدایی با جدایی فرق داره

یکی با عشق اومد خسته تن رفت

یکی اونه که من از دست دادم

گمون کردم خودش از دست من رفت

شکستن با شکستن فرق داره

گاهی بغضت شکسته چکه میشی

گاهی سنگی به شیشه ت میزنن

که با هر تکه هزاران تکه میشی

چقدر خالی شده آغوشم از عشق

حضرت@دوست
حضرت@دوست
فرض کـــن… فرض کن، آخرِ این قصه، جدایی باشد…●
من که کافر شده ام! شاید، خدایی باشد
فرض کن، از غمِ تو، سَر به بیابان بزنم!●
تو نباشی، تک و تنها… تک و تنها، به خیابان بزنـــم

LOEY♡
LOEY♡
این روزها که همه چیز گران شده است

دیگر کسی خریدار حرف هایم نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عاشقان آنند کایشان در جدایی واصلند

حد هر کس نیست این هستند آن خاصان جدا

wolf
wolf
روز و شب خونِ
جگر می‌خورم
از دردِ جدایی
ناگوار است به
من زندگی ،
ای مرگ کجایی؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
لطفی کن و در خلوت محزون من
ای دوست!
آرام و قرار دل دیوانه من باش …

حضرت@دوست
حضرت@دوست


آدم ها هیچ وقت اتفاقای زندگیشون یادشون نمیره...
هیچکس عشق اولش را فراموش نمیکند ..اولین معلمش ..اولین باری که دست یکی را عاشقانه گرفت ..اولین رفیق..اولین قرار ...اولین جدایی ..#اولین.....#اولین...........و این اولینا تا اخر عمر با همون است...
حواسمون باشه ..چه می خواهیم ..واسه خودمون برای اولین بار ...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم

LOEY♡
LOEY♡

هرکی رای و نظر ندع چیزع:سوت:حلما:رز

کدوم قیشنگترع از بین این دونفری که میزارم عکساشونو:دی


wolf
wolf
بیاین مشاعره کنیم:دی
ممنون اینقد توجه میکنین:خسته:جارو

فقط خدا
فقط خدا
جدایی هایتان را گردن پاییز و زمستان بی زبان نیندازید

آنکه بخواهد بیاید و بماند

زمستان را هم فصل آمدن میکند…:)

حضرت@دوست
حضرت@دوست
هر جدایی یک نوع است و هر ملاقات یک نوع .
ومن.شاید روزی در کنار تو به خیال رسیدم.............

حضرت@دوست
حضرت@دوست

مثل است که باید آن را دهی.
نه از جدایش کنی........
ولی دست ترا از من جدا کرد

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :

بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.

2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی

دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.

3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت

شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .

4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد

همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.

5-آنجا که غریب ناله ی زار کند

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو