یافتن پست: #جانان

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفتم که از که پرسم، جانان نشانِ کویت؟
گفتا: نشان چه پرسی؟ آن کوی، بی نشان است!

گفتم ای امام عزیزتر از جان، نشانی محل زندگیت را از چه کسی بپرسم؟ ایشان فرمود: چرا بیهوده به دنبال نشانی می‌گردی؟ جایی که من هستم نشانی ندارد. (خودت باید به آن برسی، پرسیدنی نیست)

fatme
fatme
بی مهابا می‌زنم ساز، تو رندانه برقص
بی خیال غمِ دنیا، تو جانانه برقص
چند روزی به همین بزم تو هم مهمانی،
چشم دنیا بشود کور، تو مستانه برقص

نسیم
نسیم
بیا جانا که تا جانانه باشیم
یکی شمع و یکی پر پر پروانه باشیم
یکی موسی شویم اندر مناجات
یکی جارو کش می می میخانه باشیم
گل زردُم
همه دردُم
ز جفایت شکوه نکردُم
تو بیا تا دور تو بگردُم
هااااااااااااااااااااای
ای یار جانی
یار جانی
دوباره برنمی گردد دیگر جوانی

حضرت@دوست
حضرت@دوست


یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان
آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی

نور قمری در شب قند و شکری در لب
یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی

هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر
بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی

از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن
زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی




Zahra
Zahra
در کتاب" درود بر خودم" نوشته شده
که دکتر دانیال میگوید :
در هجده سالگی , نگران تفکر دیگران در مورد خودتان هستید .
وقتی چهل ساله میشوید , اهمیتی نمی دهید که دیگران در
مورد شما چه فکر میکنند .
و زمانی که شصت ساله میشوید , پی میبرید که اصلا هیچکس در مورد شما فکر نمیکرده

وای که چه آسان هدر میدهیم
عمر خویش را فقط برای دیگران و طرز فکرشان تا فرصت زندگی داری جانانه زندگی کن❤️

حضرت@دوست
حضرت@دوست
طریق@عشق

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود


حضرت@دوست
حضرت@دوست
داد از غم تنهایی !!!

دل گشته چو شیدایی

وقت است که باز آیی

ای دلبر رحمـــــانی

این دل زغمت مهجور

حرفت ؛ تو دلم مستور

لطفی تو نما یکدم

در عشق و وصال هر دم

تاکی به وصال تو

سوزم به خیال تو

ای درد تویی درمان

مهرت بر این پیمان

سوختی مرا از جان

یکدم نظری جانان

تا کی به تمنایت

عاشق به تماشایت

لطفی بنما امروز

این دل شده هم پر سوز


صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو