یافتن پست: #تـو

فقط خدا
فقط خدا


روزی پر از عشق و مـحبت
روزى پر از موفقيت و شادى
روزى پر از خنده و دلخوشى
و روزی پر از خبر های خوب
براتون آرزومندم

{-180-}شـنـبـه‌تـون گــلبــارون{-180-}

فقط خدا
فقط خدا
تقــدیم بـه تـویــــی کـه نـدارمـــت:

میان تمام نداشتن هادوستت دارم؛

شانس دیدنت راهرروز ندارم ولی دوستت دارم؛

وقتی دلم هوایت رامیکندحق شنیدن صدایت راندارم ولی دوستت دارم؛

وقت هایی که روحم دردداردومیشکند شانه هایت رابرای گریستن کم دارم ولی دوستت دارم؛

وقت دلتنگی هایم،آغوشت رابرای آرام شدن ندارم ولی دوستت دارم؛


آری همه ی وجودمی ولی هیچ جای زندگیم ندارمت؛
ومیان تمام نداشتن هابازهم باتمام وجودم دوست دارمت:قلب



wolf
wolf
که گفـته با من عاشق همیشه بسـتیزی؟

مگــــــر تـو دخـتــر ایـل و تبــــار چنگــیزی؟

شراب و شهـد و شکر محض دیگران امــــا

به ظرف سینه ی من زهر اخم مـی ریزی!

چه بی ملاحـظه گفتی در آخــرین پاسخ :

برای عشــق بزرگــم حقـــــیر و ناچـــیزی

مقــــابل همــه فصــل بهــــــار و گل ریزان

به من که می رسـد انگـار فصـــل پایـیزی

برای بنــد محبـــت میـانمــــــان هــــر روز

شبـیه چـاقــوی زنجـــــان بـرنـده و تیــزی

به اعتقـاد من اینگــونه از محـــالات است

بیـــایی و به هـــوای دلــــم در آمـیـــزی !



جواد مـزنـگــی

wolf
wolf
با تو می مانـَم که از نـام تو دل آذیــــن شود ...

تا که شرح عشقمان یک قصـــه ی دیرین شود

آنـقَـدَر شــور از دلـم صَــــــرفِ نگــاهــت میکنم

تا تمــام تلخـی چشمـــــــان تـو شیــرین شود

آنچنـــان پـــرشـــور میـرقصــم کــه از تـأثیــر آن

مـوجِ موهــــایِ تو هـــم یکـجــور آهنگــین شود

مطـمئنــم هـــــم زمــــان بـا دیــدنِ لبخـــندِ تو

چشمهــایم روبــروی هــر غمـــی رویـین شود

جالب است اینکه : فقـط کافیـست تا نام تو را

بر زبان آرم کـــه از آن خـــانه عطـــرآگیـن شود

« دوستَت دارم » اگر جــزوِ گنــاهان من است

دوست دارم تا گنـاهم باز هـــم سنگین شود !



جواد مـزنـگــی

wolf
wolf
باشـد بـــرو بـعــد از تـــو هـم مـن می تـوانـم

سـرشـار از عـشـق و پــر از شـادی بـمـانــم،



این اشک ها از شـوق یک فصل جدیـد است

دارم تـــو را از چـشـم هـایــم می تــکــانــم



حـالا رهـایــم از تـــو می خـواهــم از امــروز

قــدر تـمــام لـحـظـه هـایــم را بـدانــم



بــیـــزار بــودم از بـه امــیــد تــو بــودن

ایـنـکـه تــو مجـبـورم کـنـی شـاعـر بـمـانـم



یـادت می آیـد حـرف شـیـریـنـم تــو بـودی

مـثـل شکـر حـل می شدی در استکانـم؟



دیـدی چـگـونـه روی لـب هایـم تـرک خورد

شعـری که می شد از تـه قـلـبـم بخوانـم؟



بـاشـد بــرو حـالا کـه احـسـاسـی نـداری

بـاشـد بـرو بـعـد از تــو هـم مـن می توانـم ...





شیرین خسروی

wolf
wolf
جـدال عـقـل و دل هـمـواره در مـن مـاجــرا دارد
شـبـیـه سـرزمـیـنــی کـه دو تـا فـرمـانــروا دارد

شـبیـه سـرزمـیـنـی که یـکـی در آن بـه پـا خـیـزد
یـکـی در مـن شـبــیـــه تــو خـیـــال کـودتــا دارد

منِ دل مـرده و عـشـق تـو شایـد منطـقـی باشـد
گـل نـیـلـوفـــر اغـلــب در دل مــرداب جــا دارد

تو دلگرمی ولی همپـا و همدستی نخواهد داشت
کسـی که قصـد مانـدن با من بی دسـت و پـا دارد

خودم را صرف فعل خواستن کردم ولی عمری ست
تــوانــسـتــن بــرایــم مــعـنــی نــا آشــنـــا دارد

زیـاد است انـتـظـار مـعـجـزه از مـن کـه فـرتـوتـم
پیمبـر نیسـت هر پیـری که در دستش عـصـا دارد...


"جــواد مـنـفــرد"

wolf
wolf
من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست

مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست



بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را

بسیار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست



یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست



حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست



بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست



بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد

وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست



تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر

در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست



ناصر حامدی

wolf
wolf
دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را

از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را



دخـتر زیـبای جنگل های آرام شمال !

از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟



آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد

خلق ، رد بوسه ی من روی بازوی تو را



چشمهایت را مراقب باش ، می ترسم سگان

عــاقبت در آتـش انــدازنـد آهــوی تو را



کاش جای زندگی کردن در آغوشت ، خدا

قسمتم مـی کرد مردن روی زانوی تو را



ناصر حامدی

شیما
شیما
دوسـتـم امـروز ازم پـرسـید:بـه نـظـرت آتـیـش جـهـنـم چـه قـدر سـوزانـه ؟؟؟
مـن :خـیـلـی کـمـتـر از زُل زدن بـه عـکـسـی کـه صـاحـبـش بـرای هـمـیـشـه تـو رو تـرکـت کـرده...!!!
(( چـقـدر درد داره از عـشـقـت یـه عـکـس مـونـده بـاشـه بـرات ))

زهرا
زهرا
گـاهـی بـعـضـی هـا رو ؛خـیـلـی راحـت مـیـبـخـشـی!!!

چـون دوس داری ،بـازم تـو زنـدگـیـت بـاشـن ... !!!

wolf
wolf
در استکان من غزلی تازه دم بریز

مشتی زغال بر سر قلیان غم بریز



هی پک بزن به سردی لبهای خسته ام

از آتش دلت سـر خاکسترم بریز



گیرایی نگاه تـو در حد الکل است

در پیک چشمهای ترم عشوه کم بریز



وقتی غرور مرد غزل توی دست توست

با این سلاح نظم جهان را به هم بریز



بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کـن

هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز



لطفا اگر کلافه شدی از حضـور من

بر استوای شرجی لبهات سم بریز...!



امید صباغ نو

سکوت شب
سکوت شب
وقتی داری بـه یه مهر ماهی ﺩﺭﻭﻍ می‌گی

ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻬﺖ لبخند می‌زنه

ﻭﺣﺮفو ﻋﻮﺽ می‌کنه

ﻭ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ میکنی کـه ﺑــﺎﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ

وقتی جایی هستی

ﻭ ﺗﻠﻔﻨشو ﺟﻮﺍﺏ نمیدی

ﻭ ﻓﻜﺮ می‌کنی کـه ﺍﻭﻥ ﻓﻜﺮ می‌کنه خوابـی

وقتی کلی ﺍﺫﻳﺘﺶ می کني

ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑــﺎﺯ ﻫﻢ می‌ﺑﺨﺸﺘﺖ

و تـو فقط فکر میکنی کـه ساده اسـت

وقتی یه مـــهــر مــاهــی ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻴﺸﻪ ﭼﺸﻤشو

ﺭﻭ خیلی ﭼﻴــﺰﻫﺎ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺤﻤﻞ می‌کنه

ﺍﻣﺎ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﮔﻪ روزی ﺻﺒــﺮﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺑﺮﻩ

ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ نمی‌تونی ﺑﺮﺵ گردونی

هیـــچ وقـــت

wolf
wolf
من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم

پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم

همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت

مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم

این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش

آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم

کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست

هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم

فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟

در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنم

یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم

لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم

ترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت

روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم

تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت

می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم





کاظم بهمنی
{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
بیـن مـن و تـو
مـرگ نمی توانـد جدایـی بیندازد…
فاصلہ ڪہ دیگـر هیـچ…シ

مونا یزدی
مونا یزدی



هرچہ پُل،پشت سرم هسـت
خرابَش بِنمـا♡

تابہ فڪرم نزنـد؛از
رَه توبـرگردم

نمڪ سفره ات یڪ عُمر
زمیـن گیرم ڪرد

مـن بہ قـربـانِ تـو،و
نانِ حلالَـت ارباب

ےسنگ_لَحدم_بنویسیدحسین



صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو