💢
#هر_شب_یک_حکایت
پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را برزمین انداخت وشکست.
پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد.
بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.
یک روز عصر پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفت: پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!
💠یادمان بماند که: زمین گرد است
ع ، این کوروش هست
امروز از بس اسم کوروش-کمپانی دیدم
گفتم حتما خلافهای کوروش کبیر لوو رفته
اولین مصاحبه بعد از فرار
کل بدهی من 150 میلیارد تومنه ولی دولت نزدیک 120/130 میلیارد تومن از اموالم (خونه، ماشین، نمایشگاه ماشین، شرکت اجارهی جتِ اسکی تو کیش و...) رو توقیف کرده. همونارو بفروشه پولشو بده به مردم بقیش رو هم خودم میام میزنم.