Tasnim
خعلی دوس دارم منش رئیسی رو ادامه بدم که هرکی پرت و پلا گفت یا تیکه انداخت، اخلاقمدارانه محل ندم و کار خودم رو بکنم و برنامه خودم رو ارائه بدم
ولی حیف که اخلاقم احمدی نژادیه و به ثانیه ای طرف مقابل رو قهوه ای میکنم
خدایا، من نمیتونم احمدی نژاد نباشم، ولی تو کمک کن مث رئیسی عاقبت بخیر بشم
یاس
دم در بانک
با داییم روبرو شدم فیس تو فیس ها
سلام کردم جواب نداد
اومدم مجدد بلندتر سلام کنم نگاهش انداخت
منم بلند گفتم به درک
یه فریم از زندگی دختری تنها در وطن
و این تکرار هر روزه سه سال منه
قدر بودن پدراتون بدونید
پ.ن
کل زندگیم مرور کردم من تا حالا نه جلو نه پست سر نه نیک این دایی گفتم نه بدش و هیچ برخورد خاصی بینمون نبوده
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟ ملا نصرالدین پاسخ داد: فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
پس چرا با او ازدواج نکردی؟ آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
خانوم اِچ
شکست عشقی سخته
ولی تا حالا دوست صمیمیتون شوهر کرده و غریبه شده باهاتون در عرض ۳روز🫠🥲💔
قلبم درد میکنه
마흐디에
یک عدد دایی مهاحر با شلوار لی و تیشرت مشکی رویت شد
حالا ببین می تونی احمدی نژاد درون خانم تسنیم را بیدار کنی یا نه
ندیدید تهدید کرد؟
خیر من قیر از زیبایی چیزی ندیدم