بو خاصی هم به مشامم نمیرسه یه ذره بو سوختگی میاد دیروز سارا و همشهری شو مماغ سوخته کردم مال اون واقعه هست یه ذره بو ادکلن دهه 60ی هم میاد گمونم پریا و بهناز اومده بودن
گاهی دلم هوای ِ "هیچ" دارد!!
هیچ کَس، هیچ کجا، هیچ چیز ، هیچ وقت...هیچ!!
گاهی دلم فقط همین لحظه
همین نفس را می خواهد.
بی فکرِ لحظه های گذشته و نیامده.
چشم ببندم بر هر چه هست
گوش بسپارم به موسیقی ِ قلبم
و فکر از پریشانی ِ جهان بگیرم.
و لحظه ای
فقط همین لحظه را
" هیچ " شوم!
چشم می بندم ...! #اهنگش
من الان دقیقا دقیقه ی 1:58 رو میگوشم میگه لعنت به بارون
الان رسیدم به دقیقه ی 2.36 میگه الان حالت چطوره چقدر گابه باید خودش بدونه ن اینکه بپرسه کی میخواد دلبری کردن رو بلد ش
الان رسیدیم به 3:34 چجوری دلت اروم میشه خیلی نفهمه ب نظرم تف بهش
بقیشو نمیتونم بگم عصبی شدم
من اهنگشو حفسم
احسنت