یافتن پست: #انديش

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

مردي از خدا دو چيز خواست... يک گل و يک پروانه...
اما چيزي که به دست آورد يک کاکتوس و يک کرم بود.
غمگين شد. با خود انديشيد شايد خداوند من را دوست ندارد و به من توجهي ندارد.
چند روز گذشت.
از آن کاکتوس پر از خار گلي زيبا روييده شدو آن کرم تبديل به پروانه اي زيباشد.
اگر چيزي از خدا خواستيد و چيز ديگري دريافت کرديد به او اعتماد کنيد.

💠خارهاي امروز گلهاي فردايند.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

"پيرمرد زرگری به دکان همسايه خود رفت و گفت: ترازويت را به من بده تا اين خرده های طلا را وزن کنم؛ همسايه‌اش که مرد عاقل و دورانديشی بود ، گفت ببخشيد من غربال ندارم. پيرمرد گفت: حالا ديگر مرا مسخره ميکنی ، من می گويم ترازو ميخواهم تو مي‌گويي غربال ندارم ، مگر کر هستی؟
همسايه گفت: من کر نيستم ولی درک کردم که تو با اين دست‌های لرزان خود چون خواهی که خُرده‌های طلا را به ترازو بريزی و وزن کنی مقداری از آن به زمين خواهد ريخت ، آن وقت براط جمع آوری آنها جاروب خواهی خواست ، و بعد از آنکه طلاها را با خاک جاروب کردی آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگيري‌ ، من از همين اول گفتم که غربال ندارم."

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.

"اسماعيل ‌خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتحعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.

فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيل‌ خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد!

اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه سنگاب حرم امام رضا کرد! تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود، از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" می‌شناسند!

یاس
یاس
بايزيد بسطامی را پرسيدند :
اگر در روز رستاخيز خداوند بگويد چه
آورده ای؛ چه خواهی گفت؟
بايزيد فرمود :
وقتی فقيری بر کريمی وارد ميشود،
به او نميگويند چه آورده ای !
بلکه ميگويند چه ميخواهی !
زندگى يک پاداش است، نه يک مکافات.
فرصتى است کوتاه تا ببالى، بيابى، بدانى،
بی‌انديشى، بفهمى، وزيبا بنگرى، و در نهايت
در خاطره ها بمانى
{-137-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.

به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد.

کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشید: چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟

کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...

Maryam
Maryam
خدایا دلم که برایت تنگ می شود،
با آنکه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می کنم،
چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد:
بی انتهاست،
بی دریغ است
و چون یک دست مهربان همیشه
بالای سرماست!
پس در این روز از توبرای عزیزانم
سلامتی. , نشاط , دلخوشی ,
و عاقبت بخیری و بر آورده شدن
حاجات طلب میکنم
سرچشمه حيات آدمى"دل" است
هر آنچه را كه از دل بگذرانيم دير يا زود
همان در زندگيمان رخ خواهد داد.
پس، به دل بيآموزيم كه فقط نيكى ها را
از خود بگذراند تا ما را
به مراد و آرمانهاى والا برساند.
با مثبت انديشى و نيك گرايى،
مسير رسيدن به آرمانها ساده ميگردد،
و"تقدير" رخ ميدهد و "تقدير" يعنى
به بار نشستنِ نيك انديشى و مثبت گرايى...
زيباترين انرژى هاى مثبت را
نصيب دوستان و عزيزانم گردان
تا تقديرشان آنگونه كه تو ميپسندى مهيا شود...

🌸 لطف پروردگار هميشه شامل حالتان 🌸

حضرت@دوست
حضرت@دوست

[لینک]
عناوين اصلي كتاب شامل:
بيوگرافي «ابن تيميه»؛ تاريخ وهابيت؛ سيري در تاريخ وهابيان؛ عقايد و انديشه‌هاي وهابيان؛ محمد بن عبد الوهاب و حركت وهابيت؛ ابن تيميه در آئينه انديشه متفكران؛ بنيانگذاران عقائد وهابيت؛ جنايات وهابيت

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
9
نمي دانم ، نمي دانم ، الهي

توداني و تو داني ، آن چه خواهي

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خنده گل

دیشب به یاد روي تو تنها گريستم
تنهاي بي اميد چه شبها گريستم

از چنگ غم بخلوت انديشه هاي عشق
بردم پناه و بي تو در آنجا گريستم

سر مي كشد چوشعله تمناي او ز دل

زين جانگذاز درد تمنا گريستم

پنهان نمي شود چكنم؟ ماجراي عشق
در عشق او نهاني و آشكار گريستم

يكروز خنده زد دلم از گرمي اميد

عمري ز سرد مهری دنيا گريستم

روشن نشد ز بخت سياهم چراغ عمر
امروز از سياهي فردا گريستم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یاد یار

ديشب به ياد روي تو تنها گريستم
تنهاي بي اميد چه شبها گريستم

از چنگ غم بخلوت انديشه هاي عشق
بردم پناه و بي تو در آنجا گريستم

سر مي كشد چوشعله تمناي او ز دل
زين جانگذاز درد تمنا گريستم

پنهان نمي شود چكنم؟ ماجراي عشق
در عشق او نهاني و آشكار گريستم

يكروز خنده زد دلم از گرمي اميد
عمري ز سرد مهری دنيا گريستم

روشن نشد ز بخت سياهم چراغ عمر
امروز از سياهي فردا گريستم

آتش زدند بر دل من ، تا كه همچو شمع
يكجا بسوختم دل و يكجا گريستم

سید ایلیا
سید ایلیا
✍امام على عليه السلام:

هر كه بدون عاقبت انديشى، در كارها فرو رود، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند

📚تحف العقول، صفحه ۹۳

fatme
fatme
انديشه‌ها
بايد هميشه به سوی آينده
پيش رود...
اگر خدا می‌خواست كه انسان
به گذشته بازگردد،
يك چشم پشت سر او می‌گذاشت!
🕴 ويكتور هوگو

DRAGON
DRAGON
🌷امام صادق عليه السلام:

سه چيز، نشانگر درستىِ انديشه است: خوشْ برخوردى، خوبْ گوش دادن [به سخن]، و خوبْ پاسخ دادن.

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو