كارهایى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. «و من یفعل ذلك عدواناً و ظلماً...»
قصد وانگیزه، نقش اصلى را در كیفر یا پاداش دارد. «مَنیفعلذلكعدواناًوظلماً»
از این آیه استفاده مىشود كه گناهان، دو نوعند: صغیره و كبیره. در آیهى 49 سورهى كهف نیز مىخوانیم كه مجرمان در قیامت، با دیدن پروندهى اعمال خود مىگویند: این چه نامهى عملى است كه هیچ گناه كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده است. «لا یغادر صغیرةً و لا كبیرةً»
از امام كاظمعلیه السلام سؤال شد كه در این آیه خداوند وعدهى مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از كبائر داده است، پس شفاعت براى كجاست؟ امام فرمودند: شفاعت براى اهل كبائر امّت است.266
گناه كبیره، طبق روایات، آن است كه خداوند وعدهى آتش به انجام دهندهاش داده است.267 شاید وعده آتش در آیه قبل براى قتل یا خودكشى و تجاوز به مال مردم اشاره به همین باشد كه نمونه گناهان كبیرهاى كه وعده عذاب داده شده، تجاوز به مال و جان مردم است.
تعداد گناهان كبیره در روایات، متعدّد و مختلف است و این به خاطر آن است كه كبائر نیز درجاتى دارند و به بعضى از گناهان «اكبرالكبائر» گفته شده است.
آیات قبل، از حرام خوارى نهى فرمود، این آیه به ریشهى حرامخوارى اشاره مىكند كه طمع، آرزو و رقابت است.
عدالت، غیر از تساوى است. عدالت همه جا ارزش است، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم. مثلاً اگر پزشك به همه مریضها یك نوع دارو بدهد، یا معلّم به همه شاگردان یك نوع نمره بدهد، تساوى هست، امّا عدالت نیست. عدالت، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقتها و كمالات حقّ است، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است كه بدون دلیل و براساس هواى نفس یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم، ولى تفاوت آن است كه بر اساس معیارها یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم. بنابراین باید آرزوى عدالت داشت، ولى تمنّاى یكسان بودن همه چیز و همه كس نابجاست. اعضاى یك بدن و اجزاى یك ماشین از نظر جنس و شكل و كارایى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكیمانه است. اگر خداوند، همه را یكسان نیافریده، طبق حكمت اوست. بنابراین در امورى كه به دست ما نیست، مثل جنسیّت، زیبایى، استعداد، بیان، هوش، عمر و... باید به تقسیم و تقدیر الهى راضى بود. ما كه خدا را عادل و حكیم مىدانیم، اگر در جایى هم دلیل و حكمت چیزى را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقّع نابجا به خداوند حكیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمتها حسد ورزیم، چرا كه با فزونى هر نعمتى، مسئولیّت بیشتر مىشود و با آمدن هر نعمتى، غم از دست دادنش همراه است. این حقیقت را در نهجالبلاغه مىخوانیم.
در موارد اختیارى، باید با كوشش و تلاش و پرهیز از كسالت و تنبلى، در رقابتى سالم به قوّت و كثرت و استقلال رسید و اجازهى استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردى كه بدست ما نیست، باید تفاوها را دلیل رشد و آزمایش و تحرك و تعاون و پیوستگى جامعه دانست، زیرا كه اگر همه مردم داراى امكانات یكسان باشند، صفات انسانى از قبیل سخاوت، شجاعت و ایثار در انسان رشد نمىكند. انسان در لابلاى فراز و نشیبها خود را نشان مىدهد، حركت مىكند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند مىخورد.
امام صادقعلیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند: كسى به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد، ولى همانند آن را از خداوند بخواهد.268
زمانى كه این آیه نازل شد، اصحاب پیامبراكرم گفتند: مقصود از فضل در «واسئلوا اللّه من فضله» چیست؟ قرار شد تا علىعلیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال كند. پیامبرصلى الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم كرده وحرام را نیز عرضه كرده است. كسى كه حرام را تحصیل كند، به همان اندازه از رزق حلال خود كاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار مىگیرد.269
«مَوالى» جمع «مولى» داراى معانى مختلفى است، ولىدراینجا مراد وارثان است.
جملهى «عقدت ایمانكم» اشاره به قراردادهاى است كه پیش از اسلام، میان دو نفر برقرار مىشد و اسلام، با اندكى تغییر، آن را پذیرفت و نامش در كتب فقهى، «ضمان جریره» است. متن قرارداد به این صورت بوده كه دو نفر پیمان ببندند در زندگى، همدیگر را یارى كنند و در پرداخت غرامتها، كمك هم باشند و از هم ارث برند. (چیزى شبیه قرارداد بیمه در امروز)، كه اگر خسارتى بر یكى وارد شد، همپیمان او، دیهى آنرا بپردازد. اسلام این قرارداد را پذیرفت، ولى ارث بردن از دیگرى را مشروط به آن كرد كه انسان وارثى نداشته باشد.
امام رضاعلیه السلام دربارهى معناى «و الذین عقدت ایمانكم» فرمودند: مقصود پیمانى است كه مردم با رهبران الهى و معصوم بستهاند.270
تعیین میزان ارث، به فرمان خداست. «لكل جعلنا موالى»
خویشان نزدیكتر، در ارث بردن اولویّت دارند. «الاقربون»
انسان حقّ دارد در شرایطى مالكیّت خود را از طریق پیمان و قرارداد به دیگرى واگذار كند. «عقدت ایمانكم»
تعهّدات انسان در زمان حیاتش، پس از مرگ، محترم است. «والّذین عقدت ایمانكم فآتوهم نصیبهم»
وفاى به پیمان و عهد، واجب است. «آتوهم نصیبهم»
بدهكاران باید براى پرداخت بدهى، به سراغ طلبكاران بروند. «آتوهمنصیبهم»
ایمان به حضور خداوند، رمز تقوى و هشدار به كسانى است كه وفادار به پیمانهاى خود نیستند. «اناللّه كان على كل شىء شهیدا»
«اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ؛ یا [کیست] آنکه درمانده را هنگامی که وى را میخواند، اجابت میکند و گرفتارى را برطرف میگرداند؟»
نمیدونم بازار ندارم من
از گوگل پلی دانلود کردم
برنامه فوق العاده خوبیه و ۹۹٪قاریای معروف رو داره و میتونی رایگان گوش بدی
همینطور ترجمه از مترجمای مختلف و ...
به بهانه شروع ماه مهر، تصمیم گرفتم از تصمیم وزارت فخیم و فهیم آموزش و پرورش مبنی بر حذف بعضی از دروس قدیمی مثل «#خانواده_آقای_هاشمی »، «#کوکب_خانم»، «#حسنک_کجایی؟» و «#تصمیم_کبری» حمایت کنم.
یکی از جذابترین درسها برای من، درس سفر خانواده آقای هاشمی و زنگ تعلیمات اجتماعی بود که انگار من هم با بال خیال با آنها همسفر میشدم، ولی چه خوب که حذف شد، آن سالها آقای هاشمی کارمند اداره پست کازرون بود که به اداره پست نیشابور منتقل شده بود، آنقدر اوضاع مالی کارمندیشان خوب بود که سر راهشان در هر شهری توقف و سیر و سیاحت کردند ولی حتما تا الان آقای هاشمی بازنشسته شدند و با زحمت و التماس به این و آن نگهبان یک شرکت خصوصی شده چون حقوق کارمندی کفاف اجارهخانه، انواع قسط و قبض و خورد و خوراک و پوشاک را نمیدهد. پسرشان علی که آن سالها کلاس سوم بود و هرسال با تمام ما دهه شصتیها همکلاسی، بعد از گرفتن لیسانسش، چون که نه پول داشت و نه پارتی، حالا با یه پراید قسطی مدل ۸۴، به تهران آمده و راننده اسنپ شده تا شاید بتواند چهارسال دیگر پولی برای عروسی با نامزد پنج سال عقدکردهاش دست و پا کند، خواهرش مریم هم که یک سال از او کوچکتر بود وضع بهتری ندارد، با مدرک فوق لیسانس حالا در یکی از سالنهای زیبایی ناخنکار شده، مادرشان طاهره خانم هم بخاطر قرض زیاد و نگرانی بابت آینده فرزندانش دچار افسردگی و ناراحتی اعصاب شده، مادربزرگ که آن سالها با آنها زندگی میکرد، مبتلا به آلزایمر شده ولی آقای هاشمی توان تهیه داروهای مادرش ندارد.
کوکب خانم مادر عباس که زن باسلیقهای بود و از مهمانان سرزدهاش با نیمرو و ماست و کره و پنیر پذیرایی میکرد حالا با این تورم حتی توان خرید یک شانه تخممرغ را ندارد و هربار با صدای زنگ خانه بند دلش پاره میشود.
ما دیگر نمیپرسیم حسنک کجایی؟ چون اصلا حق پرسیدن نداریم حسنکها یا در زندان خودکشی میکنند یا کلا ناپدید میشوند، ما مدتهاست سراغ هیچ حسنکی را نمیگیریم.
کبری هم دیگر اصلا کتاب نمیخواند که زیر درختی جا بگذارد، سرش را در شبکههای اجتماعی با خبر تغییر جنسیت فلان بازیگر، دستگیری فلان رقاصه و اخبار زرد و بیمفهوم گرم کردهاند.
من که موافقم با حذف همچین دروس ناامیدکنندهای، از همین تریبون کمال تشکر و قدردانی را بابت این تصمیم به جا و شایسته از #وزارت_آموزش_و_پرورش دارم.
كارهایى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. «و من یفعل ذلك عدواناً و ظلماً...»
قصد وانگیزه، نقش اصلى را در كیفر یا پاداش دارد. «مَنیفعلذلكعدواناًوظلماً»
از این آیه استفاده مىشود كه گناهان، دو نوعند: صغیره و كبیره. در آیهى 49 سورهى كهف نیز مىخوانیم كه مجرمان در قیامت، با دیدن پروندهى اعمال خود مىگویند: این چه نامهى عملى است كه هیچ گناه كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده است. «لا یغادر صغیرةً و لا كبیرةً»
از امام كاظمعلیه السلام سؤال شد كه در این آیه خداوند وعدهى مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از كبائر داده است، پس شفاعت براى كجاست؟ امام فرمودند: شفاعت براى اهل كبائر امّت است.266
گناه كبیره، طبق روایات، آن است كه خداوند وعدهى آتش به انجام دهندهاش داده است.267 شاید وعده آتش در آیه قبل براى قتل یا خودكشى و تجاوز به مال مردم اشاره به همین باشد كه نمونه گناهان كبیرهاى كه وعده عذاب داده شده، تجاوز به مال و جان مردم است.
تعداد گناهان كبیره در روایات، متعدّد و مختلف است و این به خاطر آن است كه كبائر نیز درجاتى دارند و به بعضى از گناهان «اكبرالكبائر» گفته شده است.
آیات قبل، از حرام خوارى نهى فرمود، این آیه به ریشهى حرامخوارى اشاره مىكند كه طمع، آرزو و رقابت است.
عدالت، غیر از تساوى است. عدالت همه جا ارزش است، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم. مثلاً اگر پزشك به همه مریضها یك نوع دارو بدهد، یا معلّم به همه شاگردان یك نوع نمره بدهد، تساوى هست، امّا عدالت نیست. عدالت، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقتها و كمالات حقّ است، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است كه بدون دلیل و براساس هواى نفس یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم، ولى تفاوت آن است كه بر اساس معیارها یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم. بنابراین باید آرزوى عدالت داشت، ولى تمنّاى یكسان بودن همه چیز و همه كس نابجاست. اعضاى یك بدن و اجزاى یك ماشین از نظر جنس و شكل و كارایى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكیمانه است. اگر خداوند، همه را یكسان نیافریده، طبق حكمت اوست. بنابراین در امورى كه به دست ما نیست، مثل جنسیّت، زیبایى، استعداد، بیان، هوش، عمر و... باید به تقسیم و تقدیر الهى راضى بود. ما كه خدا را عادل و حكیم مىدانیم، اگر در جایى هم دلیل و حكمت چیزى را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقّع نابجا به خداوند حكیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمتها حسد ورزیم، چرا كه با فزونى هر نعمتى، مسئولیّت بیشتر مىشود و با آمدن هر نعمتى، غم از دست دادنش همراه است. این حقیقت را در نهجالبلاغه مىخوانیم.
در موارد اختیارى، باید با كوشش و تلاش و پرهیز از كسالت و تنبلى، در رقابتى سالم به قوّت و كثرت و استقلال رسید و اجازهى استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردى كه بدست ما نیست، باید تفاوها را دلیل رشد و آزمایش و تحرك و تعاون و پیوستگى جامعه دانست، زیرا كه اگر همه مردم داراى امكانات یكسان باشند، صفات انسانى از قبیل سخاوت، شجاعت و ایثار در انسان رشد نمىكند. انسان در لابلاى فراز و نشیبها خود را نشان مىدهد، حركت مىكند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند مىخورد.
امام صادقعلیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند: كسى به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد، ولى همانند آن را از خداوند بخواهد.268
زمانى كه این آیه نازل شد، اصحاب پیامبراكرم گفتند: مقصود از فضل در «واسئلوا اللّه من فضله» چیست؟ قرار شد تا علىعلیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال كند. پیامبرصلى الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم كرده وحرام را نیز عرضه كرده است. كسى كه حرام را تحصیل كند، به همان اندازه از رزق حلال خود كاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار مىگیرد.269
«مَوالى» جمع «مولى» داراى معانى مختلفى است، ولىدراینجا مراد وارثان است.
جملهى «عقدت ایمانكم» اشاره به قراردادهاى است كه پیش از اسلام، میان دو نفر برقرار مىشد و اسلام، با اندكى تغییر، آن را پذیرفت و نامش در كتب فقهى، «ضمان جریره» است. متن قرارداد به این صورت بوده كه دو نفر پیمان ببندند در زندگى، همدیگر را یارى كنند و در پرداخت غرامتها، كمك هم باشند و از هم ارث برند. (چیزى شبیه قرارداد بیمه در امروز)، كه اگر خسارتى بر یكى وارد شد، همپیمان او، دیهى آنرا بپردازد. اسلام این قرارداد را پذیرفت، ولى ارث بردن از دیگرى را مشروط به آن كرد كه انسان وارثى نداشته باشد.
امام رضاعلیه السلام دربارهى معناى «و الذین عقدت ایمانكم» فرمودند: مقصود پیمانى است كه مردم با رهبران الهى و معصوم بستهاند.270
تعیین میزان ارث، به فرمان خداست. «لكل جعلنا موالى»
خویشان نزدیكتر، در ارث بردن اولویّت دارند. «الاقربون»
انسان حقّ دارد در شرایطى مالكیّت خود را از طریق پیمان و قرارداد به دیگرى واگذار كند. «عقدت ایمانكم»
تعهّدات انسان در زمان حیاتش، پس از مرگ، محترم است. «والّذین عقدت ایمانكم فآتوهم نصیبهم»
وفاى به پیمان و عهد، واجب است. «آتوهم نصیبهم»
بدهكاران باید براى پرداخت بدهى، به سراغ طلبكاران بروند. «آتوهمنصیبهم»
ایمان به حضور خداوند، رمز تقوى و هشدار به كسانى است كه وفادار به پیمانهاى خود نیستند. «اناللّه كان على كل شىء شهیدا»
تشکر ، حاجت روا باشین