Tasnim
امام رضا خیلی دوست دارم
نباشی من که بیچاااارم
(شعری که توو چایخونه حرم زیاد میخونن)
یکی از بهترین سفرهای عمرم بود. همونجور که از امام رضا دو سال پیش خواسته بودم. خیلی بهتر از اون چیزی که خواسته بودم.
دوست ندارم از سرماخوردگی شدیدم بگم، که قطعا اونم حکمتی داشته
Tasnim
مشهدی داریم اینجا؟
درمانگاه مجهز یا بیمارستان اطراف حرف میخوام
یاس
امام صادق علیه السلام :
مقدرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تایید و در شب بیست و سوم امضاء میشود..
کافی؛جلد۴صفحه۱۵۹
التماس دعای فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
رها
خیلی سال پیش وقتی یه بنده ی خدایی فوت شد خیییییلی حالمبراش بد میشد،روزی چندین ساعت گریه میکردم و اونم هر شب بخوابم میومد و میفهمیدم حالش خیلی بده :/جوری براش ناراحت بودم ک تامدت ها خودمو مجبور میکردم شبانه روزی ۳۰۰تا آیت الکرسی براش بخونم!!!!خبخییییلی زیاد بود ولی انجام میدادم ک حالش اون دنیابهتر باشه ...گذشت تا شب احیا شد و خب اون موقع ها همیشهمسجد میرفتم ،شب قبلش طبق معمولب خوابم اومد ولی این بار لبخند ب لب داشت !هم خوشحال شدم و هم برام عجیب بود ،وقتی برا احیا رفتم مسجد دیدم خیلی از همسایه هاشون ک پایه ثابت مسجد بودناون شب نیومدن!کنجکاو شدم پرسیدم فلانی و فلانی و ..چرا امشب نیومدن !بعد یکی ک اطلاع داشت گف منزل فلانی (همون ک فوت کرد)امشب احیا رو بجا میارن و افطار و سحری هم همونجا خوردن !!!تازهفهمیدم خوشحالی دیشبش برای چی بود...
خلاصه کهامشب رفتگان رو هم بی بهره نذارید چون مطمئنا چشم ب راهن🙏❤️
خانوم اِچ
سلام به همه عزیزانم
از همتون حلالیت می طلبم بچه ها اگه من شما رو رنجوندم یا ناراحتتون کردم ازتون عذرخواهی میکنم لطفاً قلباً حلالم کنید
و التماس دعا دارم ازتون تو این شب
دوستتون دارم❤️
لازم دونستم یه توضیحی رو بدم
من حدودا یازده ساله که ازدواج کردم
توو این یازده سال اولین باری بود که همسر من ما رو مشهد برد در حالیکه قبلش به کسی اطلاع نداده بود و از کسی دعوت نکرده بود که بیاد
واضح تر بگم
توو این ده سال هربار ما خواستیم بریم مشهد، خانواده همسر خودشون رو تحمیل کردن به ما و باهامون اومدن
تا اینجاش مشکلی نبود
ولی برگشتن همانا و جفتک انداختن و بدگویی کردن پیش همسرم همانا
که مثلا زنت فلان جا فلان تعارف رو به ما نزد به ما بی احترامی شد، یا مثلا چرا فلان زمان زنت تنها رفت حرم و منو با خودش نبرد
ما خیلی کم بدون مزاحمتهای پدرمادر همسرم و خواهربرادرهاش مشهد رفتیم،
گمونم دوبار فقط که یکیش ماه عسل بود که درسته خودشون نبودن اما تماسها و مزاحمتهاشون بود
این رفتارها از همون ابتدا منو که هم تحصیلکرده بودم و هم آدم مستقلی بودم خیلی آزار میداد
اصلا سفر مشهد برام یه عقده شده بود
خلاصه ش کنم
امسال یه اتفاقاتی افتاد مثل فوت پدرشوهرم به خاطر سرطان که یکی دو هفته بعد از مشهد ما معلوم شد سرطان داره
یکی دو هفته پیش البته من نمیدونم چی شد که همسرم گفت من به مادرم نگفتم که میریم مشهد. چون نمیخواستم شرمنده ی امام رصا بشم وقتی تو اذیت میشی
من توو این چند روز به جای زیارت نامه خوندن فقط قربون صدقه امام رضا رفتم که چقدر قشنگ من رو بدون اون آدما دعوت کرد و چقدر خوش گذشت بهم
چقدر خووووب این دفعه یک سفرر خوووب دااشتین
حالا دیگه منم از خانواده شوهرتون خوشم نمیاد
وای انگار ظاهرا اکثر آدم شوهرا رو مخن.
خیلی خوشحالم برات که بدون اونا قسمتت شد.
امیدوارم به زودی دوباره با سلامتِ کامل برین با همسر و بچه ها. بدوووونِ آدم شوهر.
بدبخت و گرفتارن
به نظرم هرکی جایگاه خودشو بهتر بشناسه و تعدی به جایگاه دیگری نکنه بهشتیه. کرم ریختن و دردسر خریدن ربطی به قوم شوهر و زن نداره، ربط به نداشتن اصالت داره