روزهای اول شکستگی دستم به کاش و کاشکی گذشت؛ کاش بیشتر مراقب بودم، کاش آن اتفاق نمیافتاد…
کم کم دیدم افسوس خوردن فقط اوضاع را سختتر میکند. فرصت مناسبی بود تا یک ماه زندگی کردن با یک دست را تجربه کنم. اول مشکل بنظر میرسید اما هر چه میگذشت تعجبم بیشتر میشد، آنقدر که شهامتم گل کرد و با یک دست، آن هم دست غیر غالب! موهای دخترم را کوتاه کردم. نتیجهی کار باور نکردنی بود.
حالا که چند روزی تا باز کردن گچ دستم باقی نماندهاست من به کار کردن با یک دست عادت کردهام. با خود میگویم تجربهی خوبی بود، به آن سختیها هم که فکر میکردم نبود. تازه کلی هم پیشرفت کردم.
به این میاندیشم که سختیها مثل یک نردبان دوطرفه میمانند که ما در نیمهی آن ایستادهایم. تصمیم با ماست؛ اینکه از نردبان مشکلات بالا برویم یا به پایین سقوط کنیم.
مسیر زندگی، نردبانهای بسیار دارد که خداوند خود فرمود: به حقیقت انسان را در رنج و مشقت آفریدیم. (1)
براى عوض كردن زندگيمان،براى تغيير دادن خودمان هيچ گاه دير_ نيست.
هر چند سال كه داشته باشيم، هرگونه كه زندگى كرده باشيم، هر اتفاقى كه از سر گذرانده باشيم، باز هم نو شدن ممكن است.
حتى اگر يك روزمان درست مثل روز قبلش باشد، بايد افسوس بخوريم.
بايد در لحظه و در هر نفسى نو شد.
براى رسيدن به زندگىِ نو بايد پيش از مرگ مُرد
پ.ن:اینکه گفته اگر یه روزمان مثل روز قبل باش باید افسوس خورد از احادیث ائمه نیست؟؟
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :
بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.
34مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمی داشت برفت
آن کس که مرا به غم نمب تونست(نمی توانست) دید بر اسب اجل نشست وچون باد برفت .
صاحب عزا :35-دیدی که چه شد طالع فیروزم دیدی که بکام دشمنان شد روزم
مو(من)جامه شب رنگ نمی پوشیدم از جامه ی شب رنگ بتر شد روزم.
صاحب عزا :36-چه طالع بود یارب طالع ما دراین عالم چه اومد برسر ما
همان ابری که از دریا بر آمد نبارید تا نیامد بر سر ما .
خطاب به متوفی :37قدت شمشاد وناخنها قلم بود دراین ایام سوگ تو، ستم بود
دراین موقع که گلها گشته نمناک قد شمشاد تو افتاده یر خاک .
در مرگ برادر : 38- هرکس که برادر عزیزی دارد درنقره نشانده که نگیی دارد
هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد.
39- در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی بغم گرفتار مویم (منم)
تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم (منم).
خطاب به متوفی بر سر خاک متوفی :40-آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتای سر لحد بحالم مگریست گرازتو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو کیست !
بهره نخورد زخانمان وفرزند هر کس که جدایی بمیان آورده
110-آشنایی می توان کرد وجدایی مشکل است شربت روز جداییمثل زهر قاتل است
حاصل عمرم تو بودی ، ای عزیز مهربان چون تو رفتی از بر مو(من) عمر مو بی حاصل است .
111-چرا سر گشتگی را یاد کردی (کردید) مرا با ناله وفریاد کردی (کردید)
مگر مهر غلی در دل نداشتی ؟ که ایام گذشته ر(را) یاد کردی (کردید)
112-پدر خوب است ومادر خیلی بهتر نهال بی عوض باشد برادر
هزاران گر نشیند دربرابر نمیآید زهیچ یک بوی برادر !
113-برادر جان برادر جان ، برادر برادر دانه ی یاقوت خواهر
اگر خواهر بمیرد در غریبی بگیریر پایه ی تابوت خواهر
114-که خواهر بی برادر ، خوش ندارد به هر مجلس که میره (می رود ) پشت ندارد
به هر مجلس که میره ، خوار وزاره به دست ماند که پنج انگشت نداره (ندارد)
مرثیه از زبان حضرت زینب :
115-گفت : ای برادر باجان ودل برابر من بیا که مرگ حسن ریخت خاک بر سر من
بیاکه شد دل زینب زغصه ریش آخر ! بیا که کرد معاویه کار خویش آخر
هنوز هجر نبی آورد به فریادم هنوز ماتم زهرا نرفته از یادم
هنوز دیده ی خونبار در سراغ علی (ع) است هنوز لاله ی دل داغ دار داغ علی است
زمانه رخت سیه باز دربرم نکند خدانکرده فلک بی برادرم نکند.......
نواهایی کهذیلا خواهم نوشت : توسط بانو ک کبری صبوری نقل شده است که مادرش معصوم کوچی هم از نواخوانان معروف کوچ هستند وهنوز هر دو بزرگوار زنده هستند . والبته خاله کبری صوری بنام فاطمه نساء کوچی که در سال 1373 فوت نموده است هم از نواخوانان وذاکران معروف روستای کوچ بوده است وکبری صبوری ، این نواهارا از مادر وخاله اش یاد گرفته است واما نواها:
116-موهای ترا داغ پریسان دارد داغ تو مرا بی سر وسامان دارد
آیم بسر خاک تو بسیار بگریم شاید که ترا خاک پشیمان دارد
117-آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست چشمان سر خاکتو بر مو مگریست
خود می دانی که از طاقت تو بی صبرم مادر تو خود می دانی که سوخته ی داغ تو کیست !
118-گردر خوابی تا ترا بیدار کنم گر در عرقی تا عرقت پاک کنم
درزیر عرق قطره ی آبی طلبی تا کور شوم قطره ی آبی به تو دم ( دهم )
161-خدایا داد ازایت دل داد ازاین دل ددد که مو یک دم نگشتمشاد ازاین دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند بگویم صد هزاران داداز این دل
162- مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشان وپریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند درخاک مرا از خاک ایشان آفریدند
163-سری دارم که سامانش نمی بود غمی دارم که پایانش نمی بود
اگر باور نداری سوی من آی ببین دردی که درمانش نمی بود !
164- بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل من وهجرانم از دوسن
اگر قصابماز تن وا کند پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست !
165- بپوشم شال وبفروشم قدک را بنازم گردش چرخ فلک را
بگردم آب دریاها سراسر ببرم هر دو دست بی نمک را ----
166-باز گو از قاسم ودامادیش از حنا بندان وعیش وشادیش
عیش قاسمشد مبدل با عزا بسته شد ازخون حنا بر دست وپا
باز گو میر علمدارت چه شد ای برادر ! یار وغمخوارت چه شد
قطع شد دست علمدار حسین کشته شد یاران بصد افغان وشین
باز گواز عمه ها وخواهران این سفر غزت دارند یا خوار وذلیل ؟
عمه ها وخواهرانت خواروزار چون اسیران فرنگ وزنگبار
جملگی بر ناقه ی عریان سوار (( واحسینم واحسینم واحسین )). عبارت واحسینم در چایان هر بیت در نوحه ی با توسط کل زنان حاضر در مجلس عزا تکرار وپی خوانی دسته جمعی می شود وزنان بر سر وسینه می زنند و زن خواننده اصلی بیت بعد را می خواند وباز میان بند یا همان عبارت داخل گیومه را تکرار می کنند .واما یک نوحه دیگرکه توسط زن ذاکر اهل بیت در مجلس عزا خوانده می شود وبقیه زنان ضمن همراهی او بر سر وسینه می زنند ویا بر سر خویش می زنند که اصطلاحا به آن سر واکردن ویا سر وازدن می گویند :
خواننده : خوش آمدید عزیزان دیر آمدید رفیقان گویا که از غریبان سیر امدید عزیزان
ای داد از غریبی فریاد از غریبی ( این عبارت دسته جمعی تکرار می گردد وبر سروسینه می زنند )
ای چرخ بی مروت افتاده ام به غربت غربت باما چه ها کرد بی خویش را قربان کرد
مارا زهم جدا کرد( ای داد از غریبی بی داد از غریبی ) دسته جمعی خوانند
از جور اهل کینه یتیم شده سکینه تاب قفس ندارم رحمی کن بحالم ای پادشاه علم
یاران دیدید چه ها شد طوفان بکربلاشد ( ای داد از غریبی بیداد از غریبی )
در کربلا خروشان ابر عزا بپا شد ما ها سیه پوشانیم یا فاطمه کجایی آسوده دل چرایی ؟
مگر تو در بهشتی آیا خبر نداشتی که کشته شد حسینت ضیاء نور عینت از غرفه سر بدر کن بر کشته ها نظر کن تا کشته ها ببینی زهرا به محشر آمد با حوریان سیه پوش
( ای داد از غریبی بیداد از غریبی= دسته جمعی خوانند )
پیراهن حسین را افکنده بر سر دوش ای شاه اگر ترا هست عقل وصیانت وهوش
حال حسین واصحاب یک دم مکن فراموش
ای داد از غربی بیداد از عریبی ( دسته جمعی خوانند واین نوع نوحه سرایی
زینب آسان کرد ورفت کربلا را خوابگاه نوجوانان کرد ورفت در ره معشوق هفتادودو قربانی نمود پا بپای زینبش اجرای فرمان کرد ورفت گرمحاسن را حسین با خون سر رنگین نمود زینب از خون سرش گیسو پریشان کرد ورفت زینب امر شاه دین را یک بیک اجرا نمود تا حسین ویرانه ای را باغ رضوان کرد ورفت بعدشاهنشاه زینب شاهکاریها نمود سرزمین کربلا را کوی جانان کرد ورفت وقت رفتن آن چنان بی طاقت وبی تاب شد عرش حق را گوییا چون بید لرزان کرد ورفت رهنمای شصت وشش زن گشت زینب در سفر راه پیمایی نمود وخطبه عنوان کرد ورفت استقامت کرد زینب مجلس ابن زیاد با تکلم کوفیان را مات وحیران کرد ورفت وارد شام بلاگردید ناموس خدا گوهری را از حسین درخاک پنهان کرد ورفت کس ندیده خواهری را همچو زینب در جهان آنکه مارا در جهان پیوسته گریان کرد ورفت ازتو(مشمولی) تمنا می نماید یا حسین بگذر از جرمش که اووصف تو عنوان کرد ورفت-------بوستا حسینی- رضا معصومی - انتشارات گلی - صص 96-97 شاعر ک مشمولی
----برج دین راتاابد تابنده اختر زینب است بحر هستی را یقین رخشنده گوهر زینب است سربسر گیتی عرض باشد جوهر زینب است بعدزهرا عصمت خلاق اکبر زینب است دختر نیک اختر زهرای اطهر زینب است......پایه قدر وجلالش برتر از چرخ بلند وصف ذات حضرتش افزون بود از چون وچند آنکه کلثوم وصفورا بر قدومش سر نهند آنکه گر سازد قبول ازجان ودل منت کشند خدمتش صبخ ومسا، حوا وهاجر زینب است --------
خدمتش را مشتری ازجان ودل کرده قبول بر بقاءدین ختم المرسلین ، اصل الاصول پیش ماه طلعتش خورشید بنماید افول آفتاب برج عصمتزینت دوش رسول خواهر سبطین ومحبوب پیمبر زینب است-----قصر امکان را وجودش نا ابدباشد مکین ماسوا از خرمنعز وجلالش خوشه چین قدسیان سایند بر خاک کف پایش جبین با پمین جاه وجلال وعزت وشوکت ببین در زمین کربلا بی یار ویاور زینب است ------
مات وحیران است در شان ومقام او عقول نطق ما الکن، بمدح آن مهین دخت رسول کاخ قدرش را زجان روح الامین دارد قبول مظهر پروردگار حی داور زینب است ----به نقل ازهمان منبع فوق-صص106-107
سلام بر آقای لحظات عمرم افسوس که این را دیرررررررررررررررررررررررر فهمیدم. السلام علیک یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن العسکری، آقا محتاج دعایت هستند خلایق همه آنها که ما می شناسیم و نمی شناسیم، خداوند به حق حقانیتت دعای امام زمانمان را مستجاب بگردان در زودترین زمان به خواست حضرت حاجت روایش بگردان امین به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شرمندم ولی اگه من به جای شما بودم به جای اینکه افسوس گذشته رو بخورم و زندگی حال رو هم از دست بدم سعی میکردم از این به بعد با توکل به خدا تصمیمای درست تری بگیرم ...
شما به خاطرمشکلاتی که به خاطر اشتباهات خودتون افتاده نماز نمیخونین در عوض دقت کردین چقدر نعمت دارین که برای شکرش حداقل کاری که میتونین انجام بدین اینه که نماز بخونین؟
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست