بس روزهای تلخ
غمگین و نامراد
همراه موجهای خروشان و بی امان
تا عمق بی کرانه ی دریا شتافتم
شاید بیابم آن گهری که می خواستم
اما نیافتم…
امروز یافتم
گمگشته ای که در طلبش عمر من گذشت
اما کنون نشسته مرا رو برو، تویی
آنکس که بود همره باد سحر، منم
و آن گل که داشت بوی خوش آرزو، تویی
دیگر شبان تیره نپویم در آسمان
تو، آن ستاره یی که نشستی به دامانم
همراه، موج، در دل دریا نمی روم
تک گوهرم تویی که شدی زیب گردنم
نوشین لبی که جان به تنم می دمد تویی
عمر منی که تاب و توان داده یی به من
با من بمان که روشنی بخت من ز تست
آری تویی که بخت جوان داده ای به من....
اره بابا خ عذابه مخصوصا اگ بیمارستان دولتی باشه حالا تو خصوصی و کلینیک باز راحت تره
من دوهفته کارآموزی رفتم از زندگی ناامید شده بودم 😂
اینم همینجوری دارم میخونم فعلا شاید انصراف دادم نمد 🤷♀️
به چی علاقه داری خودت؟
نمیدونم
😕