گاهی تو زندگی به یه جاهایی میرسی که باید خودت رو تموم شده بدونی!
که نه فرصت شروع دوباره و درست کردن خطاهای گذشته رو داری و نه گزینه ای جلوت میبینی جهت جبران.
اینکه میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست به نظر من فقط یه شعار کلیشهای جهت دور زدن اشتباهاتی هست که مقصرش خودت بودی. وگرنه این آب مدت هاست به گندآبی کشیده شده که هیچ جنبندهای توان نفس کشیدن توش رو نداره چه برسه به ماهی!
زندگی از یک جاهایی به بعد میشه مثل یک موزیکی که خیلی دوستش داشتی و مدام توی گوشت پلی میشده. ولی این تکرارها باعث عادی شدن این ملودی شده. تا جایی که اگر موزیک پخش هم نشه تو حس میکنی هنوز داره توی گوشت اجرا میشه و حتی باهاش زمزمه هم میکنی!
همه چیز همینطوری خیلی زود عادی میشه. تغییر فصلها، صدای گنجشکهای اول صبح، رگبارهای ناگهانی بهاری و ریزش برگهای پاییزی هم نمیتوانند این بی تفاوتی رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن.
خلاصه ما خیلی هامون زود دچار نوعی بی تفاوتی در زندگیمون میشیم و در واقع خواهیم شد. این بی تفاوتی میتونه نسبت به افراد نزدیک در خانواده یا حتی نسبت به جامعه باشه. میدونید؛ مهم اینکه تو بفهمی از کجا ضرب
میخواستم بگم مثل تموم عالم حال منم خرابه ولی خب نیست
نه اینکه غم و دردی نداشته باشم، اتفاقا الان از بدترین ایام زندگیمه و اتفاقات بدی داره رقم میخوره که اصلا نمیخوام در موردش صحبت کنم ولی دلیل نمیشه بخواد حالم خراب باشه
توقع ما گاهی از زندگی چیزی غیر از ماهیت زندگیه
ما تو این دنیا نیومدیم که بهمون خوش بگذره الزاما( حالا اگه بگذره که چه بهتر) ولی نباید سختی ها، غم ها و ... ما رو تحت تاثیر خودشون قرار بدن
ما باید مسلط بر زندگیمون باشیم ن برعکس
اره اما وقتی که مصیبت پشت مصیبت نازل میشه ربطی به نگاهت نداره اینقد جنگیدی
که بعدش تویی و یه روح زخمی و میشی ادم دیگه
شمشیر هم باشی، زیاد استفاده بشی کند میشی ،شکسته میشی ،توانت میره
ما که ادمیم
اینو وقتی میشه گفت ؛ادم با یه مشکل نهایت دو مشکل بزرگ در گیر وسطش یه نفس می گیره و میره راند بعدی
نه هنوز تو مشکل اولی، بزرگترش میاد
یهو مشکل سوم
یهو وحشت چهارم و بلای پنجم
به قول مشاورها ترومای عصبی شوخی نیست
قیاس نمی کنم
فقط مثال
مگه بعد کربلا امام سحاد همون امام سحاد موند کربلا مرگ و شهادت یه عزیز نبود بلا پشت بلا بی توقف و در هم
اینه که میگن اب می دید گریه میکرد
ذبح می دیدند گریه می کرد
بچه شیرخوار میدید گریه می کرد
و تا وقتی که سر ابن زباد به امام تقدیم شد کسی لبخند امام رو ندید
و بعد کربلا کسی زینب را نمی شناخت
شاید تمام مصایب قبلی دلگرمیش به حسینش بود
دوام اوردن دلخوشی و دلگرمی میخواد
به قولی قلب سوراخ بشه اون سوراخ تا ابد می مونه درست نمیشه گاه تیر می کشه میسوزه
اما باس ادامه داد با درد و اینکه درد انکار کنی و بگی نیست محال
بگی حالم خوبه دروغ
از یک زن انتظار میره که آشپزی رو درست به دخترش یاد بده و از یک مرد انتظار میره کار فنی رو درست به پسرش یاد بده حالا فرقی نمیکنه اگر اون پسر به آشپزی علاقه داشته باشه یا اون دختر به کار فنی باید کلیشه های مسخره حکمرانی کنن. #حماقت#عقب_موندگی#کلیشه
«دختر که بلند نمیخندد»
«پسر که گریه نمیکند»
«زن باید با حیا باشد»
«مرد باش، معرفت داشته باش!»
«خاله زنک بازی»
«زن را چه به راننده شدن؟»
«ترشیده»
بس کنید کلیشه های جنسیتی رو هر آدمی خودش عقل انتخاب شرایط و نوع رفتار خودش رو داره. #کلیشه#حماقت#عقب_موندگی#برابری
اگر خودش بی حیایی و ه.ر.ز.گ.ی رو بخواد حمایتم رو ازش بر میدارم و رهاش میکنم و حق نداره دیگه سمت من برگرده
با جبر و زور نهایتا چند سال بشه جلوی بروز حادثه رو گرفت
اون تا خودش نخواد انجام نمیده
اگر هم بخواد ، حتی مخفیانه هم ک شده انجام میده
بستگی به خواستش داره
اسم این کار من بی غیرتی نیست
کسی بی غیرته ک در انجام اون کار کمکش هم بکنه.
به نظرمممم اره میشد خب اون منو میخاست که شب خواستگاریم در به در من بود داداشش میخاست بیاد حرف بزنه... در کل دوس داشتنی ترین فرد بود تو زندگیم ....ولی من دیر فهمیدم اگه زود میفهمبدم منو میخاد نمیذاشتم که همچین اتفاقی بیفته.... خدا رحمتش کنه خدا میدونه چیا کشیدیم فهمیدیم مرده خدا مرگ جوونی رو نصیب هیچ کس نکنه من خودم از مدرسه اومدم شنیدم تا اسمشو شنیدم سرم گیج رفت افتادم زمین تو مراسماش نای ناله نداشتیم خیلی بد شد.... ولی دوس دارم برشگردونم خیلی
هیچی اختلاف داشت با نامادریش راش نمیدادن مخصوصا پدرش.... اواره بود این ور اون ور بمیرم براش غریب بود غریبم رفت.... سر همین بحثای خونوادگی خودشو خلاص کرد.... قرص خورد
یعنی یه چیزی تو مایه های «چندهمسری» خودمون ولی صد رحمت به «چندهمسری»...
«پلی اموری» یعنی رابطه ای که بین چند شریکِ عاطفی و جنسی برقرار میشه ؛ یعنی شما میتونی همزمان با چند مرد دیگه هم باشی و دوست پسرات هم میتونن با چند زن دیگه در ارتباط باشن...
پس صد رحمت به همون «چندهمسری»!
شما تو «پلی اموری» با همه ای ولی با یکی صمیمی تر!
یعنی انگار همه داداشیتن ولی یکی از همه داداشی تره!
ولی «چندهمسری» هرچقدرم داغون باشه لاقل یه سری ضوابط و مرزبندی ای رو برای خودش داره...
خارج از این که هردوتاش رو ناپسند میدونم ،
اما «چندهمسری» ای هم که تو اِسلام گفته شده یه عالمه بند و شرط و تبصره داره و اونجوری که خیلیا فک میکنن ، فعل «صیغه کردن» اونقدرا هم هر دم بیل نیست و نمیشه هرچندتا که خواستی زن صیغه کنی ،
ولی نکته ی جالب برام واکنش روشنفکرای جامعه ست...
این که از پدیده ی مذمومِ «چند همسری» تو این دوره و زمونه ، برای زدن اِسلام استفاده میکنن ولی در مقابلِ «پلی اموری» ، ادعا میکنن که نظر همه محترمه و ما حق دخالت نداریم و «پلی اموری» ها میتونن خیلی راحت در کنار هم زندگی کنن و اینا به ما هیچ ربطی نداره.
از نظر این ماه طلعت هایِ اکثراً فمینیست ،
اون وسط احساساتِ اون معشوقه ای که تو روابطِ «پلی آموری» به صورت محدوی یه روز با اینه و یه روز با اون ، قد پشمِ کره الاغِ کدخدا هم اهمیتی نداره ولی حق و حقوقِ زن توی روابط شرعیِ اسلامی داره پایمال میشه و باید برای شکستن این قوانینِ متحجرانه ی اِسلام جنگید.
خیلی دیگه جالب شد!
اگه قرار بود «پلی اموری» یا حقّ انتخابِ شرکای جنسی رویِ زندگی آدم تاثیر خوب و بی نهایتی بذاره الآن «فاحشه ها» سالم ترین روح و روان رو تو دنیا داشتن...
اما میدونین مشکل چیه؟!
تو جامعه شناسیِ مدرن ، حتی اعتیاد هم دیگه یه معضل یا بیماری نیس و یه سبک زندگی محسوب میشه و اون هم به ما ربطی نداره
کلا از نظر جامعه شناسیِ امروز هیچی به هیشکی ربط نداره...
شما باس یه نفر باشی که تنها تو یه جزیره ی هفت میلیاردی داره زندگی میکنه ولی دیگرانی از نظرش وجود نداره و هر غلطی آزادِ آزاده...
خب...؟
واکنشِ جماعت مذهبی چیه؟!؟
ممنونم از پاسخ های زیباتون.
هیچ!
حتی نیومدن برای ملت اینو روشن کنن که بابا!
اگه چند همسری اسمش تحجّره پس چرا پیامبرِ اِسلام وایستاد جلوی اعراب جاهلیت؟!؟
اون جور که تو تاریخ اومده اعرابِ جاهلیت چندین نوع نکاح داشته که یکی از انواع نکاحش دقیقا همین «پُلی اموری» خودمونه...
خب اگه اسم این «پلی اموری» روشنفکریه پس اعراب جاهلیت اِندِ روشنفکری بودن...
این پیامبرِ اسلام بود که اومد اون ولنگاریِ جنسی و چِندش آمیز رو محدود کرد و برای تعدّدش هم چندین قانون سفت و سخت گذاشت...
اما متأسفانه تو مملکتِ امام زمان داره روز به روز این موارد شایع تر میشه ولی ما داریم برای خودمون تو آفاق مغربی سِیر میکنیم و اصلا عین خیالمون هم نیست که یک عده دارن خلاف طبیعت عمل میکنن و نتیجه ی این کار چیزی به جز نابودی بشر نخواهد بود و البته عقب افتادن همون ظهوری که دغدغه ی چندثانیه ایِ غروبِ جمعه هاتونه...
لازمه که یکم به خودمون بیایم. به خودمون اومدن همیشه بد وکلیشه نیست.
دغدغه هامون داره شِفته میشه و بی اهمیتیمون نسبت به تربیتِ نسلِ جدید ، شکفته...
. او درباره جدایی از این قالب «تعریف شده و کلیشهای برای خودش» میگوید:
من و پدرم دو جور مختلف زندگی کردیم و دو عقیده متفاوت داریم. و قهرمان سینمای کیمیایی بودن خودش بزرگترین فرصت است، چون این فرصت آرزوی خیلی از ستارگان سینماست اما برای من در جاهایی هم فرصتهای زیادی را گرفته. قهرمان سینمای کیمیایی شدن برای من راه طولانی و سختی بود از سرب و تجارت و سلطان رئیس و حکم و محاکمه در خیابان و جرم، رسیدن به این نقطه خیلی سخت بود. من در «جرم» خودم را شایسته سیمرغ میدانستم ولی این اتفاق نیفتاد اما درس بزرگی برای من بود و استقلالم را بیشتر کرد.
[
لینک]
سن که مهم نیست. مهم شرایط آدمه و معمولا طبق کلیشه ها خودمون شرایط سخت برای خودمون میسازیم
منظورم از خودمون ما انسان هاست نه الزاما هر کس برای خودش
بستگی ب شرایط و اتفاقایی داره ک هر کسی از سر گذروند..
پیچش مو رو دیدی
امرو نشستم نگا کردم
آی ام کارکشته