یافتن پست: #نارفیق

fatme
fatme
ب هرکی خوبی کردیم خوب بدی کرد
): 🚶‍♀️


fatme
fatme

من هرکیو که ناز کردم
یروز یه چک زد رفت
همیشه چوب سادگیمو خوردم
همه جونمو نارفیقا بردن

(:

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بلبل از هجران یارش درد دل آغاز کرد
سوی مجهولات هستی چشم خود را باز کرد

سرخوش و نالان و مست و بیقرار از عشق گل
جانب جادو و سِحر لاله ها پرواز کرد

دیدمش سرگشته او را در میان بوستان
بر رفیق و نارفیقان بر ملای راز کرد

گل به درد آمد دلش از بیقراریهای او
زین سبب سجاده ها از بهر او دمساز کرد

بلبل از خوان ِمبارک تحفه ی ذیقمتش
میل مطلوبِ نهان خویش را ابراز کرد

گل به تقدیر از خدای خویش دائم در سکوت
چشم مست بلبلانش را سخن پرداز کرد


سکوت معنی عشق است
معنی درد است
سکوت،پاسخ هر نارفیق نامرد است

خانوم اِچ
خانوم اِچ
�🥳
@Zahra_H
🎈🎊🎉🥳 🎈🎊🎉 🎈🎊🎉🥳 🥳
@Zahra__
🎈🎊🎉🥳 🎈🎊🎉 🎈🎊🎉
🥳
🥳
گرمی قلب تو دلمونُ برد میدونی هوات واسمون نفسه :الهه

همه خوبا یه طرف تو یه طرف :دل
تو یه مرواریدی تو عمق صدف 💞

وقتی که همه مارو دور زدن تو بودی که مارو میدون ندیدی اگه نارفیقا همه پر زدن تو بودی که دردمو به جون خریدی 😘😍🥰

تولدت مبارک زندگی من {-21-}{-96-}{-135-}
:مبارک
:کیک
{-69-}{-41-}{-81-}{-90-}{-94-}{-107-}{-111-}{-120-}{-117-}{-130-}{-131-}{-132-}{-142-}{-155-}{-154-}{-153-}{-165-}{-180-}{-203-}

fatme
fatme
پر از مفهوم
{-75-}برداشتتونو بگین

fatme
fatme
خستم
از دنیایی که دیگه معرفت حالیش نمیشه


یه شب نبودم چقد شلوغ


هییی
بی من راحت ترید گمونم

من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
بدون توشه و همراه بدون یاورو همسر
بدون اسب و ارابه بدون مرشد و راهبر
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخمای بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع هزار دیوار هزار چاه کن به اسم یار
هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پر از تر دید طلوع کردم
قدمهام گاهی سست میشد تنم یکباره یخ میکرد
یکی مثل شبه از دور سرم داد میکشید برگرد
ولی مقصد مقدس بود توقف مرگ زودرس بود
صلیب بردوش و لب خاموش
نه برگشتم نه ایستادم
به هر گردبادی تن دادم چه جون سختم نیفتادم

wolf
wolf
می کشتمت! وساطت ایمان اگر نبود
پروای نان و پاس نمکدان اگر نبود

بی شانه ی تو سر به کجا می گذاشتم
ای نارفیق کوه و بیابان اگر نبود

پیراهنم به دادِ منِ تنگدل رسید،
خود سینه می شکافت، گریبان اگر نبود!

در رفته بود این جگر از کوره، بی گمان
همراهِ صبر، همتِ دندان اگر نبود!

از این جهان سفله به یک خیزش بلند،
رد می شدیم، تنگی دامان اگرنبود!

می گفتمت چه دیده ام و چیست در دلم،
این ترسِ خنده آورم از جان اگر نبود!


حسین جنتی

wolf
wolf
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!

کاظم بهمنی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
بقول بهروز وثوق :

باخت ما از رفاقت با نارفیقان بود
وگرنه ما کجا ، باخت کجا!:)

صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو