یافتن پست: #عجله

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
🛑احساس خوب یعنی
✔ اشکال نداره دفعه بعد بهتر انجامش میدم
✔ یعنی باورهای خوب...
✔ یعنی توکل به خدا ..‌.
✔ یعنی سپاسگزاری…


استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
هر کی الان بهم پیام میده و روز دختر رو تبریک میگه دلم میخواد بترکونمش و بگم الااااااان دیگههه؟ الان تبریک میگیییی؟ دیگه الاااااان؟؟ :هعی

Aseman
Aseman

🖤🖤🖤

هادی
هادی
آقا مادر اونیکی دختره پول جمع کرده که یه جایی رو رهن کنه بره شهر زندگی کنه که بتونه کار کنه حالا فقط 7 و خورده ای کم داره اون پولی که گفتم نگه داشتیم برا کولر با حساب اون حدود شیش تومن کم داره میتونیم جورش کنیم تا فردا؟
نکته: خارج از گلریزان و این بحث هاس این قضیش جدی و نیاز هست که سریع سرو تهش جمع بشه پس اگر توانایی دارین که همشو بدین بدین یا حداقل یه مقدار قابل توجه

اینم از شیخ بهائی با صدای محسن چاوشی گوش کنید به راه راست هدایت بشین زودباشین


aliaga
aliaga
داستان کوتاه

ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﭘﺴﺮ: ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﭼﻪ ﮐﻤﮑﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ عجله ﺩﺍﺭﻡ
همه میتونن ادعای آدم بودن بکنن ولی هر کسی نمیتونه آدم باشه؛ دنیای ما اینچنین است!!!

هادی
هادی
برای شادی روح پدر گرامی و ارامش دل خود سمانه خانم عزیز ختم قران میزاریم هرکی تونست لطفا یک یا چند جز بخونه
تمام قرآن کریم به صورت کامل قرائت شد.

WeT
WeT
جاده این شکلیش خوبه

محمّد
محمّد
۶ سال پیش چنین روزی بود که کشیک بودم. ساعت ۱۲ که شد رفتم بیمارستان. خانمم از حدود ۲۰ اسفند تو بیمارستان بستری بود. حنّانه کوچولو عجله‌ای نداشت برای اومدن. همه فکر می‌کردیم یه اسفندی دیگه به خانواده اضافه میشه ولی حنّانه کوچولو با بهار بیشتر حال می‌کرد. بالاخره خانم خانم‌ها رضایت دادن و ۴ فروردین حدود اذان ظهر تشریف‌شونو آوردن به این دنیا و من پدر شدم. همیشه بهش میگم روز تولدت برای من خیلی مهمه چون تو باعث شدی من بابا بشم و کلی ذوق می‌کنه
تولد تو و بابا شدن من مبارکمون عشق بابا

fatme
fatme
سود سهامتون اینبار چقد بود!؟

Saleh
Saleh
رفیق
ما شبایی رو صبح کردیم که
شاید حتی یک لحظه ش
کلک زندگی خیلیا رو می کند...

donya
donya 👩‍👧‍👦
این شک
این وسواس فکری
این منفی بافی
آخرش منو میکشه:اه:ای خدا:هق:هعی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

تقریبا یک سال پیش، روی پله‌ای برقی که به سمت پایین می‌رفت ایستاده بودم، کسی که عجله داشت، با شتاب و شاید ناخواسته به من تنه زد که رد شود، چندین پله سُر خوردم و افتادم. ایستاد، دستم را گرفت، عذرخواهی کرد و رفت.

چند دقیقه بعد؛ درد گردن، کتف چپ، دست، انگشتان، کمر و ران پای چپ شروع شد.دردی که دو ماه پیش بعد از یک سال درمان تمام شده بود، اما دوباره برگشت. دکتر، دوباره درمان گردن وکتف را شروع کرد.

از آن روز در تمام لحظه‌های این درد، به عذرخواهی‌اش فکر کردم، به اینکه چه کار دیگری باید می‌کرد؟ هیچ کار دیگری نمی‌توانست بکند اما ضربه‌ای که زد و رفت، همراه من تا ابد می‌ماند.
این اتفاق شاید ساده باشد، اما ذهنم را به شدت درگیر کرد

💠چه زیادند آدم‌هایی که (آگاهانه یا نا آگاهانه) ضربه زده‌اند، در بهترین حالت عذرخواهی کرده‌اند، ما را درگیر دردهایمان گذاشته‌اند و رفته‌اند و چه آدم‌هایی که عذرخواهی هم نکرده‌ اند.

마흐디에
마흐디에
همش فک میکنم اگه فرهنگیان نشد چه رشته ای برم
هیچی به ذهنم نمیاد🚶🏼‍♀️
ینی میادا ولی دانشگاه گیلانو دوس ندارم🚶🏼‍♀️

♡✓
♡✓
عاشقانه هایم را
گذاشته بودم برای آخرین
ماه سال ...
نمیدانستم اسفند عاشق تر است
و اینگونه با عجله
به سمت معشوقه اش
بهار گام بر میدارد ...

عاشقی در اسفند
مثل نماز آخر وقت است ...
دلت آرام میشود اما از ترس حرکت
عقربه ها گاهی حساب کار از دستت
در میرود و از یک جایی به بعد
میبینی زمان به پایان رسیده
و آخرین سلام تا ابد در
دلت می ماند ...

شامی
شامی
رفقا و عشقای من حلالم کنید اگه حرفی زدم ناراحتتون کرده، اگه بدی ای بهتون کردم عذر میخوام .اگه gheser در رفتم از دست عزرائیل که بازم هستم کنارتون:D اگه نه که هرچند وقت ،یه خدابیامرز ساده هم هست نثارم کنین که شاید یکم از گناهام کم شه.دوستتون دارم:x

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو