جانم❤
امشب برایت اینچنین دعا میکنم:
امیدوارم پیروز بشی، توی جنگی که دربارش به کسی نمیگی...
Hana
من درحالیکه دوست دارم فعال و پر کار باشم
به شدت از فعال بودن و اینکه سرم شلوغ باشه متنفرم و حتی میترسم :/
و زندگیم پر شده از این مدل تناقض ها که نمیذارن هیچ غلطی کنم :/
Tasnim
گاهی اوقات لازمه آدم بگه
"من بلد نیستم"
"من توانایی انجام این کار ندارم"
تا بقیه کارهای وقتگیر و سخت خودشونو بهت محول نکنن و هرکسی سرجای خودش قرار بگیره
حسام
به نظرتون سخت ترین کار بعد از کار معدن چیه؟!
Tasnim
هفت تا بچه قد و نیم قد(شش ماهه تا هشت ساله) دو ساعت نگه نداشتید که عاشقی یادتون بره
خانوم اِچ
حالا من با این ذهن آشفته چجوری اصول بخونم اخه🚬
حالا موقع امتحان بود
ali
اینقدر سختی نکن
نزدیک تر بیا
بگذار نفسِ حبسِ سینه ات
لب هایم را زنده کند
این همه تاریکی دلیلی ندارد
شب را برای بوسه آفریده اند...
..
مهدی
نمی دونم شاید یه روزی تصمیم بگیری که برگردی، بخوای دنبالم بگردی، خیلی دلت بخواد منو ببینی و با هم حرف بزنیم، دوست داشته باشی یه فرصت دیگه بهت بدم، شایداین بار تو باشی که بخوای خودتو به من ثابت کنی. آره هرچند دیر اما احتمال برگشتنت هست، احتمال اینکه منم قبول کنم ببینمت هست اما میدونی شاید تا اون زمان من دیگه بزرگ و عاقل شده باشم، شاید که از فشار این همه دلتنگی نسبت به همه چیز بی تفاوت بشم. شاید دیگه به اندازه ی الان که برات می نویسم دوست نداشته باشم، اصلا شاید بخوای من و تو ما بشیم اما من دیگه نخوام نه از روی تلافی و انتقام نه، فقط و فقط به خاطر اینکه بهترین روزای زندگیمو باتو سپری نکردم به جاش با یه مشت بغض، حسرت،انتظارو خاطره روزا رو به شب و شبارو به روز رسوندم طوری که قلبم ازسنگ شد. ویژگی سنگو میدونی چیه؟ بذار من بهت میگم.
سفت،سخت،بی روح،خشک وبی احساس. اینارو گفتم که بدونی من سنگ نبودم. منم دل داشتم، یه دل مهربون با کلی آرزو که میخواست قدم به قدم تا ته دنیا با تو باشه، آره عزیزم رفیق نیمه راه بودنت منو تبدیل به سنگ کرد.
جانم❤
تو به اندازه ی تمام شکست ها و دوباره بلند شدن هات..
به اندازه ی تموم از دست دادن ها و دوباره سر پا شدن ها..
به اندازه ی کلِ قضاوت شدن ها و با وجودشون ادامه دادن هات..
و به اندازه ی تموم سختی ها و ناملایماتی که تحمل کردی"قوی شدی"
همین تفاوت ها از تو یه آدم توانمند ساخته...
یادت باشه زغال سنگ زیر فشار به الماس تبدیل میشه پس لطفا همینجوری ادامه بده...
مهاجر
اگه من میدونستم آخر عاقبت درس خوندن و بدبختی کشیدن و فلاکت کشیدن آخرش میشه اینی که الان هستم همون دوران راهنمایی کتابارو میریختم تو چاه دسشویی میرفتم کارگری
الان برا خودم اوستا شده بودم
ای تف تو این وضعیت تف
مرتیکه😐
بگذار دارم میرم جشن تولدت. برگردم یه دعای قرانی بود . واسه برکت در شغل . یعنی افراد دوست داشته باشند با تو داد ستد کنند
هیچ وقت مهارت وهنرت و فروش. حتی اگه خیلی سخت بهت بگذره
میگم آخه این هادی چرا امروز هی شعر...میگه و رومخم رژه میره نگو پول لازمه ...
سید کمی عنبر بده هادی حالش جا بیاد