aliaga
هميشه يک نفر را داشته باشيد که وقتي از زمين و زمان شاکي شديد، بشود وکيل و حق را فقط بدهد به شما حالا ميخواهد حق با شما باشد يا نه اصلا مهم نيست يک نفر که ترجيح مکررش، اولويت اکيدش به همه ي دنيا فقط شما باشيد. يک نفر که وقتي در غربت دنيا گم و گور شديد با يک "ديوونه غصه ي چي رو ميخوري؟من که هستم" گفتن ،،
گند بزند به همه ي دلتنگي ها به همه ي درد ها به همه ي تنهايي ها... يک نفر که وقتي خسته روبروي دنيا زانو زديد فقط با ديدن پيامش بلند شويد و با همان دنيا تا آخر دنيا بجنگيد نه با ديدن چشمانش و نه حتي با شنيدن صدايش بلکه فقط با ديدن پيامش همين. ××
aliaga
بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟
گره از کار فروبسته ما بگشايي ...؟
نظري کن، که به جان آمدم از دلتنگي
گذري کن: که خيالي شدم از تنهايي ...
گفته بودي که: بيايم، چو به جان آيي تو
من به جان آمدم، اينک تو چرا مي نايي ...؟
بس که سوداي سر زلف تو پختم به خيال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودايي ...
همه عالم به تو مي بينم و اين نيست عجب
به که بينم؟ که تويي چشم مرا بينايي ...
پيش ازين گر دگري در دل من مي گنجيد
جز تو را نيست کنون در دل من گنجايي ...
جز تو اندر نظرم هيچ کسي مي نايد
وين عجب تر که تو خود روي به کس ننمايي ...
گفتي: از لب بدهم کام دل عراقي روزي
وقت آن است که آن وعده وفا فرمايي ...
Bita
ما صاحبان غميم
وارثان دلتنگي
wolf
بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟
گره از کار فروبسته ما بگشايي ...؟
نظري کن، که به جان آمدم از دلتنگي
گذري کن: که خيالي شدم از تنهايي ...
گفته بودي که: بيايم، چو به جان آيي تو
من به جان آمدم، اينک تو چرا مي نايي ...؟
بس که سوداي سر زلف تو پختم به خيال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودايي ...
همه عالم به تو مي بينم و اين نيست عجب
به که بينم؟ که تويي چشم مرا بينايي ...
پيش ازين گر دگري در دل من مي گنجيد
جز تو را نيست کنون در دل من گنجايي ...
جز تو اندر نظرم هيچ کسي مي نايد
وين عجب تر که تو خود روي به کس ننمايي ...
گفتي: از لب بدهم کام دل عراقي روزي
وقت آن است که آن وعده وفا فرمايي ...
LOEY♡
ببينمت گونه هايت خيس اســـت
باز با اين رفيق نابابت
نامش چه بود ؟
هان !
باران …
باز با باران قدم زدی ؟!
هزار بار گفتم باران رفيق خوبي نيست براي تنهايي ها
همدم خوبي نيست براي درد ها
فقط دلتنگي هايت را خيس و خيس و خیس تر میکند
wolf
چگونه دست دلم را بگيرم ودر كنار
دلتنگيهايم قدم بزنم
در اين خيابان
كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست
...نه آقايان:
مسير من با شما يكي نيست
از سرعت خود نكاهيد
من آداب دلبري را نمي دانم
wolf
به امّيد كه هستي تو كه از من،/
به حدّ آسماني دورِ دوري؟/
دلت دست كدامين نازداري است،/
كه بر من خيره اما كورِ كوري؟/
چه كس شيداتر از من مي شناسي،/
كه با سحرش تو را از من ربوده؟/
كدامين شاعرِ عاشق تر از من،/
برايت شعر دلتنگي سروده؟/
كه بود آنكس كه سدّي بين ما شد؟/
تو با او ماندي و من بي تو تنها/
شما بر بام روياها پريديد،/
و من ماندم اسير دست غمها/
كه بود آخر كه بود او تا كه آمد،/
هواي قصه ي ما را خزان كرد؟/
تو بر من خيره بودي گويي اما،/
ندايي در دلت مي گفت برگرد!/
كه بود از من تو را يكباره دزديد؟/
نگاهي يا هراسي يا كه ترديد؟/
دلي ديوانه تر از اين منِ مست،/
و يا عقلي كه عشقت را نفهميد؟/
كه بود آخر كه بود آن قاتل عشق،/
كه خنجر بر دل شيداي من زد؟/
تو را از من گرفت و رنگ پوچي،/
به روي لوح روياهاي من زد؟!/
FarnaZz
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﻋﺎﯼ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﯿﺸﻪ
.
ﺧﺪﺍﯾـــــــــــــــــﺎ
دلتنگي رو بگير , و يه دل شاد به همه بده
.
" الهى آمين
سید ایلیا
چه كسي ميداند راز تنهايي در چيست
شعر دلتنگي باران از كيست
چه كسي اشك شقايق را ديد
چه كسي حال مرا ميپرسد
اين تو بودي كه مرا روياندي
با نگاهي كه پر از خاطره بود