غلامعلی
حالا اونای ک منو میشناسن بهتر می دونن من هیچ وقت جلو راه هیچ کسی رو نگرفتم ب اجبار کنم بخاطر خودم هر کسی می خواست بره رو بدرقه کردم حالا اگرچه مهم ترین آدم زندگیم هم باشه اگه می خواست بره راه رو براش باز می کنم تا بره هر کجا دلش می خواد و هر کجا دلش خوش باشه بره همونجا ولی ی چیزی رفتی دورهات زدی خب دیدی بهتر از پیش ما نبود دیگ سمت من برنگرد چون دیگ جای تو نیست ....
خانوم میم
اینقد آرزو می کردید فروردین تموم شه تو اردیبهشت براتون چیز گرانباهایی گذاشته بودن؟😒🔪
마흐디에
با این تفاسیر
من اینجا از همه کوچیکترم؟🤔
خانوم میم
یعنی یه سرفه می کنم قشنگ می خوام خفه شم😐😐
محمّد
۶ سال پیش چنین روزی بود که کشیک بودم. ساعت ۱۲ که شد رفتم بیمارستان. خانمم از حدود ۲۰ اسفند تو بیمارستان بستری بود. حنّانه کوچولو عجلهای نداشت برای اومدن. همه فکر میکردیم یه اسفندی دیگه به خانواده اضافه میشه ولی حنّانه کوچولو با بهار بیشتر حال میکرد. بالاخره خانم خانمها رضایت دادن و ۴ فروردین حدود اذان ظهر تشریفشونو آوردن به این دنیا و من پدر شدم. همیشه بهش میگم روز تولدت برای من خیلی مهمه چون تو باعث شدی من بابا بشم و کلی ذوق میکنه
تولد تو و بابا شدن من مبارکمون عشق بابا
خانوم اِچ
نمیدونم بازم ریسک کنم بسته بخرم یا بیخیالش بشم🥲
Tasnim
اینقدری که از خواهرشوهرهای مامانم بدم میاد از خواهرشوهرهای خودم بدم نمیاد.
هادی
داش باشوا مهدی آدام اولوبسان بیت المالی آتیلار ایاغ آلتوا!
میگن وقتی آقا مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا به پشت تریبون میرسه میبینه یه پتو سربازی انداختن زیر پاش آروم خم میشه اونو جمع میکنه و با احترام خاصی تکونش میده و تا میزنه میذاره روی تریبون بعد آروم پشت تریبون میگه - داش باشوا مهدی آدام اولوبسان بیت المالی آتیلار ایاغ آلتوا! - یعنی خاک تو سرت مهدی آدم شدی بیت المال رو زیر پات میندازن
25 اسفند سالروز شهادت سرلشکر مهدی باکری
Tasnim
از دنیا به اندازه دو متر قبر هم نخواست.
گفته بود نمی خوام بدنم حتی یک وجب از کره خاکی رو اشغال کنه.
آب دجله برای همیشه بردش…
۲۵ اسفند سالروز شهادت مهدی باکری
پیکر مهدی باکری هنوز به خانه برنگشته