Saye
چو آن ابر نو بهارم من...
به دل شور گریه دارم من...
میتوانم آیا نبارم من...
Saye
کاش آدما میتونستن مقدار لازم و کافی غرور رو کسب کنن... ن کمتر.. ن بیشتر...
Saye
خوشبحال اونایی ک میتونن حرف بزنن...
Saye
چرا آدما اینطور شدن؟ بدون دونستن چیزی قضاوت میکنن.. دل میشکونن.. مسخره میکنن.. عین خیالشونم نیست..
Saye
آدم پیش بعضیا آرامش عجیبی داره.
حتی اگر غریبه باشه... قبول دارین؟
Saye
گفت: جنگ تموم شد؟
گفتم: تموم شد.
گفت: جنگ تموم شد یا تو عقب کشیدی؟
گفتم: جز من کسی نمیجنگید. من که عقب کشیدم، جنگ تموم شد.
Saye
بالاخره هر دختری در زندگیاش روزی به اين نتیجه میرسد که باید از تلاش کردن برای به دست آوردنِ "کسی که عاشقانه دوستش دارد"، دست بکشد...
و از "دوست داشته شدن"
توسطِ یک "مرد" لذت ببرد!!
در واقع همهی زنها ؛
بالاخره یک جایی در گیرودارِ عاشقیهای یکطرفه شان،
به "بهترین پدر" برای خوشبخت کردنِ "بچههایشان" فکر میکنند...
و یک شبه از تمامِ "دلشان"،
دست میکشند!!
زنها،
بیآنکه بفهمند،
همیشه "مادرند"...
حتی پیش از آنکه زاییده باشند!
Saye
بسیار سُخن بود؛ نَگُفتیم و گُذَشتیم... : )
و هیچ وقت باورمان نشد که شاید
آنقدر که بقیه به چشم ما مهم اند
ما بیشتر برایشان مهم باشیم.
اهوم