هادی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم
عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم
مردم از زندگی بیتو که با من هستی
طرفه سریست که باید بر استاد کشم
سالها میگذرد، حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
شعر از امام خمینی هست
هادی
یا اَیها الانسان ما غَرّک بِربک الکَریم
ای انسان چه چیز تو را
دربرابر پروردگارت مغرور ساخته است...؟
📗 سوره انفطار
هادی
روایت شنیدنی رزمنده و جانبازدفاع مقدس در حضور رهبر معظم
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل! تو، از آب، می آمدی، مشک بر دوش و من، در تو، غرق تماشا؛ اباالفضل! اگر دست می داد، دل می بریدم به دست تو، از هر دو دنیا، اباالفضل! دل از کودکی از فرات، آب می خورد و تکلیف شب: "آب، بابا، اباالفضل" تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک.. ..به پای تو می ریزم، اما، اباالفضل! فدک، مادری می کند کربلا را؛غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل ....