یافتن پست: ..

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
هدیه ی خوشگلم تولدت کلی مبارکمون باشه:دسدراز :قلب:موچ:بووس:ماچ:بوس @_hedieh_
:جشن:شمع

خانوم اِچ
خانوم اِچ
شب تولدم
اونشبی بود که عاشقت شدم
عمر منی حسین تو جون بخواه فدات میشم خودم🥲♥️


زهرا !
زهرا !
بدم میاد از وقتاییکه مجبورم شوخیم رو توضیح بدم تا طرف متوجه بشه شوخیه نه جدی

زهرا !
زهرا !
ببین من از خودم میترسم اصن!
اخر شبا واقعنی یه آدم دیگه میشم.
بعضی شبا لطیف میشم ، میرم اشعار عاشقانه میخوندم زندوکیلی گوش میدم و حمدثنای پروردگار به جا میارم
بعضی شبام مثه امشب گرگینه میشم ! طمع میکنم بنده های پروردگارم رو تکه پاره کنم ..‌‌.

هادی
هادی
مورد داشتیم تو همین ساینا طرف شب عید قربان اومده بود میگفت که این مسخره بازیا چیه شما از داعش بدترین چرا حیوانات بی گناه رو میکشید به اسم دین و ...

یکی از دوستان کامنت زد براش یعنی تو وجترین هستی؟ گفت نه فروشگاه ها پر سوسیس کالباس انواع گوشته چرا باید حتما تو عیدتون یه حیوون بی گناه رو بکشید

زهرا !
زهرا !
محبت کردن به کسی که لایق نیست
ستم کردن به خود است.


امیرالمومنین(علیه السلام)

بزرگ بنویسید قابش کنید بزنید تو خونتون روزی هزار بااااااار هم بخونید و با خودتون تکرارش کنید تا مثه من بعدسالها محبت به چیز خوردن نیوفتین!

Ok?

shahin
shahin
تولدت مبارک هدیـــــــــــــــــــــــــــــــ @_hedieh_ ـــــــــــــــــــــــه جونی:لاو
ارزو می کنم همیشه شاد و سلامت و موفق باشی به همراه خانواده گلت:قلب:فوریو


فاطمه
فاطمه
یکی آنفالوم کرده. کی بوده؟؟؟ راستشو بگین. {-174-}

هادی
هادی
میدونید فردا تولد هدیه مبارکه؟

حـســـــــام
حـســـــــام

رفتین نشستین پای صحبتای دکتر جلیلی ..حیف وقت نیست

حـســـــــام
حـســـــــام
جدی نمیدونم چجوری باقلوا دوست دارین؟!
شیرینیش خیلی زود دل آدمو میزنه.
من خودم بعد اولین جعبه دیگه نمیتونم‌ بخورم

یاس
یاس
بازار مد و مانتو ایران شده
یه پیرهن مردونه کوتاه
یا یه کیسه که تهش سوراخ کله ت رد می کنی
بهشونم می گن مانتو :رفتن

بهار نارنج
بهار نارنج
اومدم ساینا چرا همه یجاشون درد میکنه؟:وت
منم روحم دردمیکنه:آخی

هادی
هادی
عیدتون مبارک

محمّد
محمّد
بی تو مهتاب شبی
کوچه‌ای از شهر ندیدم
که منم همچو فریدون
گذرم بی تو از آن و همه تن چشم شوم
خیره به دنبال تو گردم

خوش به حال تو فریدون
که شبی با هم از آن کوچه گذشتید
خوش به حال تو فریدون
ساعتی بر لب آن جوی نشستید
تو همه راز جهان را دیدی در چشم سیاهش
من چه گویم؟
همه عمر محروم از تماشای نگاهش

تو چطور مست نگشتی
در آن دم که به تو گفت
از این عشق حذر کن؟
تو چطور رقص نکردی
در آن لحظه که می گفت
بر این آب نظر کن؟
تو چطور زنده‌ای اکنون
که به تو گفت
از این شهر سفر کن؟

من اگر چشم سیاهش می‌دیدم
من اگر آوازش را - هرچند که می‌گفت برو- می‌شنیدم
مست و سرخوش
همچون شتری حدی شنیده
می‌دویدم پرسان
که چرا اجلم دیر رسیده؟

خوش به حال تو فریدون
در نهانخانه جانت گلی از یاد او هست
منِ دل‌آزرده چه گویم؟
که دلم
به یک لحظه دیدار او بست



صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو