ماریا
ننگ و نفرین بر خونه تکونی!!!!!!!
Niaz
اینکه همیشه دیدن خوابات بیقرارم میکنه
یه چیز جدیدی نیس
دیشب دوباره در رویا با تو بودم ...
از سفری برگشته بودی و زیباتر از همیشه ...
و اما آخرین حرفها که فهمیدم تموم سالها نقش ی ادم موفق در زندگی بازی کردی آتیشم زده
توی خواب گریه کردم .
زیاد
درست مثل ابر بهار