یافتن پست: اینا

مُهاجِر
مُهاجِر
کتاب آدمخواران رو داشتم میخوندم اشک تو چشمام جمع شد بعد اومدم برا مامانمم تعریف کردم مامانم هم اشک تو چشاش جمع شد
داستان براساس واقعیته تویکی از روستاهای فرانسه تو ۱۵۰ سال قبل که مردم یک روستا یک پسرجوان رو به اتهام جاسوسی برای دشمن میگیرن تنها گیرش میارن ۶۰۰ نفری میریزن سرش انواع اقسام شکنجه های بیرحمانه رو سرش میارن از کودکان شش هفت ساله گرفته تا زن و مرد و پیرزن پیر مرد همه هرکی هرچی میتونست بهش ضربه میزد انگشتای پاهاشو با انبر قطع کردن به پاهاش نعل اسب زدن چشمشو در آوردن و بعد کلی شکنجه آخر سر سوزوندنش و گوشتشو خوردن
خیلی دردناک بود خیلی خیلی
به مامانم گفتم اینجوری تنها گیرش آوردن هرکی هرطور میتونست میزدش میگفت منو یاد شهید عجمیان میندازه که تنها بین وحوش انسان نما افتاده بود و هرکی یه ضربه ای بهش میزد ..
البته تو همون پرونده تو کتاب آدمخواران نوشته که دادگاه فرانسه اونارو مجرم محسوب میکنه و اکثرشون اعدام میشن و بقیه هم به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم میشن
ولی الانم همون روستا توفرانسه هستش که از نسل همون آدما هستن حتی نویسنده میگه من برای تحقیقات رفتم اون روستا منو تهدید کردن...

마흐디에
마흐디에
کوتاه ترین دوره حاکمیت برای کدوم پادشاه ایرانه؟

حـســـــــام
حـســـــــام
سمت شما هم هوا خیلی گرمه ؟!{-152-}

یاس
یاس
بگم حالم بده
یا خودتون میدونید
خیلی بده
:هعی

مُهاجِر
مُهاجِر
یه حسی چند وقتیه بهم میگه پشت پا بزنم به دنیا و زندگی و خوشی های دنیا (که البته هیچ خوشی نداره )مثل آرزوی دوران نوجوانیم برم تو حوزه علمیه بمونم روز و شبمو به درس و مطالعه بگذرونم تا روزی که ملک الموت بیاد بریم :هعی

مُهاجِر
مُهاجِر
بالاخره کتابام اومدن رسیدن 🤗😍


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


ساعت 10 گفتن ،صبحانه بخوریم دگ :چنگال

حـســـــــام
حـســـــــام
فرق دوست با رفیق اینه که برای دوستت خاطره‌هاتو تعریف میکنی، در حالیکه همون خاطره هارو با رفیقت ساختی …

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


بدون شرح .....

هادی
هادی
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

میخواستم یه چیزی بنویسم حوصله ندارم ولی به شعرش فکر کنید

마흐디에
마흐디에
فردا امتحان عربی دارم:هعی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


یاس
یاس
دم در بانک
با داییم روبرو شدم فیس تو فیس ها
سلام کردم جواب نداد
اومدم مجدد بلندتر سلام کنم نگاهش انداخت
منم بلند گفتم به درک
یه فریم از زندگی دختری تنها در وطن
و این تکرار هر روزه سه سال منه
قدر بودن پدراتون بدونید

پ.ن
کل زندگیم مرور کردم من تا حالا نه جلو نه پست سر نه نیک این دایی گفتم نه بدش و هیچ برخورد خاصی بینمون نبوده

♡✓
♡✓
حبوباتی که نمیپزه رو باید کُشت:غمگین

حـســـــــام
حـســـــــام
دارم به این نتیجه می رسم همه اخلاق های مجازی شبیه همه... 😞

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو