یافتن پست: #love

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در اتاق رازهای تو سرک نمی‌کشم
بیش از آ‌نچه خواستی نمی‌پرم،‌ قبول کن


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفته‌ای که عشق ما جداست،‌ شعرمان جدا

بی‌تو من نه عاشقم، نه شاعرم،‌ قبول کن


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آب...
وقتی آب این قدر گذشته از سرم
من نمی‌توانم از تو بگذرم،‌ قبول کن


حضرت@دوست
حضرت@دوست



دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد


موجی كه عاشق می‌شود ساحل ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

باید ببندم كوله‌بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ‌جا منزل ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

من خام بودم، داغ دوری پخته‌ام كرد
عمری که پایت سوختم، قابل ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

من عاشقی كردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

وقتی که حقِ دل نداری، میهمانی
مهمان که جایی حق آب و گل ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه پایان غم انگیزی
که من .....
بی تو .. نمیمیرم؟



حضرت@دوست
حضرت@دوست
خیال نازكی روزی به هم می بافت ما را هم

شبیه شعر بیدل سخت مبهم سخت زیبا هم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
رسیدم با تو تا عین الیقینی كه غزل می د ید

اگر می بود و میدیدت غزل می گفت نیما هم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
نه تنها من كه پشت پای تو آوار می گردد

تمام كوچه های تنگ و تو در توی دنیا هم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه پایان غم انگیزی كه مثل ماهی قرمز

برای چند روزی عید می خواهند ما را هم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آغوش گناه


هرچه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق با من نابرادر بود، چون عاقل شدم
یوسف خود را به دست خود به چاه انداختم


صفحات: 15 16 17 18 19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو