یافتن پست: #love

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نه راه است این که بُگذاری مرا بر خاک و بُگریزی
گُذاری آر و بازم پرس تا خاکِ رَهَت گردم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ندارم دستت از دامن، به جز در خاک و آن دَم هَم
که بر خاکم روان گَردی بگیرد دامنت گَردم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
فرو رفت از غمِ عشقت دَمَم دَم می‌دهی تا کی؟
دَمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو خوش می‌باش با حافظ، برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم، چه باک از خصمِ دَم سَردم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
به تماشای باران

اگر کسی مرا خواست

بگویید رفته باران ها را تماشا کند.



و اگر اصرار کرد،

بگویید برای دیدن ِ طوفان ها

رفته است!



و اگر باز هم سماجت کرد،

بگویید

رفته است تا دیگر بازنگردد.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در خیال آمدی

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد


حضرت@دوست
حضرت@دوست


عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست




حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌
آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌

حضرت@دوست
حضرت@دوست
با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌


حضرت@دوست
حضرت@دوست
در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌
آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم‌


حضرت@دوست
حضرت@دوست
‌تو


شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دلشکسته‌ام اگر نمی‌پرم قبول کن

حضرت@دوست
حضرت@دوست
این که دور دور باشم از تو و نبینمت
جا نمی‌شود به حجم باورم، قبول کن


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن


صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو