یافتن پست: #9

aliaga
aliaga
{-99-} سلام

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


دوست دارم آهنگی که دوست داری و با تو
من بشینم گوش بکنم
دوست دارم کلی کار نکرده من با تو بکنم
زیر یه آسمون آبی قدم بزنیم ما دو تایی
دیگه به نمیگم هیچکی کجاییم
انگاری تلپاتی داری بام تو
تا بتو فکر میکنم یهو سبز میشی جلو رام تو
غصه شو هی میخورم اگه من نبینم چشاتو

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


از هر راهی برمنمیرسم به تو
من که هر ثانیه میخواستم خوبتو
ساحل شدم برات دریا نشد دلت
قید یه شهرو من زدم به خاطرت
بیزارم از شب و شهر
از شب و اشک
از این همه عکس
بیزارم از خنده ها
از این شبا از آدما
خاموش
شهر دلم
بارونیم
بی حوصلم
کاش بودی
تو جایه من
می فهمیدی
چی میکشم
شبای تو چجوری سر میشه
من که با گریه هام بیدارم
چقد از این بیداری بیزارم
من انقدر فکر تو بودم
که خندهامو یادم نیست
میگفتی با منی اما
الان هیشکی کنارم نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سکوت زبان عشق است



♡✓
♡✓
حال هیچڪس خوب نیست...

و این تنها نقطه اشتراڪِ همه ے ماست...


Samira
Samira
تو دنیایی که ۵۱ بر ۱۷ بخش پذیره، هیچ‌ چیز از هیچکی بعید نیس.{-137-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای حاضر غایب...

أيتها البعيدة عن عيني
الحاضر بقلبي
اطمئن يا كل عمري
فمازلتي تقاسميني اوقاتي
تسكن نبضاتي ….
تشاركني لحظاتي
ممتلئه بك ذكرياتي
وكيف لا اعيشك
وحبك اغلا من حياتي
يا اول من نبض قلبي بحبها…
بآهاتي ..بألامي … بأحزاني
ايها البعيـــدة القريـــبة …
ايها الحاضــــرت الغائــــبه ….
اطمئني … فانتي نبض حياتي

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت

أرسل نسمة مسائيه
تصل إلى روحك
كن كما رسمتك بخيالي
أكن لك أكثر مما رسمتني بخيالك
لا أعلم تفسيرا
حينما أكون معك تضيع كل تعابيري
وأنسى أبجديتي
فقط أبحر في خيالاتي
التي تأخذني حيث أنت
أشعر بك
حنينك


حضرت@دوست
حضرت@دوست
كل كياني

هذا القلب ينبض لك مهما كان
او يكون سيبقى أعذب
وأرقى وأسمى أحساس يتملكني لك
وحدك الى أن تحين ساعتي
مهما بعدت المسافات
ومهما كثرت الحواجز والاسوار
ستظل انت متملك قلبي يا روووحي

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو چه میدانید ؟
انا المفتون

بضحكتك

انا اللي ضعت
في عينيك



마흐디에
마흐디에
از اون نگاه اول دل منو بردی
زیادی قشنگی حقه همه رو که خوردی{-69-}

مهاجر
مهاجر


فیروزه
فیروزه


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند
شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند
عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند
هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند
عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند
گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند
گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند
بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند
با صدای خودم ....

Samira
Samira
موبایل راننده اسنپ زنگ خورد و ریجکتش کرد، حواسم نبود یهو پرسیدم «کی بود؟»

چرا من لال نمیشم{-149-}

صفحات: 17 18 19 20 21

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو