aliaga
به جای خوندن مطالب چرت و پرت اینو بخونید 2 کلمه چیزی یاد بگیرید.
روزی میرزاکریم آقا بزرگ خان از شاگردان محمدجواد دارخانی به سفارش محمد تقی عبدالهی اصفهانی به همراه آقا میرزامحمد محمدزاده کریم آبادی معروف به میرزاخان و حاج جعفرسبحان ملکی معروف به ملک الخان، خدمت استاد حاج آقا عبدالکریم ابوحجازی معروف به معین العبادی شرف حضوریافتند، ایشان تشریف نداشتند،
همگی برگشتند !!!
마흐디에
با این تفاسیر
من اینجا از همه کوچیکترم؟🤔
مهاجر
با خنده کاشتی به دل خلق کاش ها
با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها
هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اش
آن بخش شهر پر شده از اغتشاشها
گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها
ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟
دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!
از بس به ماه چشم تو پر میکشم شبی
آخر پلنگ می شوم از این تلاشها!
حسین زحمتکش
donya 👩👧👦
امسال هی خواستم صبوری کنم و با معلمه خنگشون درنیوفتم که نمیذارن
آخه پفیوز تویی که ضرب عددهای دورقمی رو بچه ها یاد ندادی گوه میخوری تو امتحان سوال میدی که بچه ها نتونن جواب بدن
این امتحانه هم خیلی مهم بوده و تو کارنامشون خیلی تاثیر داره به گفته خودش
مآه
دلم یک آدمِ غریبه ی امن و آرام می خواهد،
وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده...
کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد.
دلم نگاهی بیگانه اما گرم می خواهد
یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه
یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه.
یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شده ام نجات بدهد، به کلبه ی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بی آنکه بپرسد چرا و از کجا می آیم، مقابلم بنشیند، حرف های مرا بشنود و شانه های مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کرده ام که اینقدر آرامم..
g.h.o.l.a.m.a.l.i
هر چه بیدار ماندیم نزد ک نزد آقا بزنید دیگه
خانوم اِچ
اگه برا برادر شوهرتون نشون ببرن و یسال بعد به شما و شوهرتون بگن در حالی که شما ۷ساله صیغه موقتید بخاطر مرگ و میر ها هم هی عقب میوفته عقد و عروسیتون
چه حالی پیدا میکنید 🫠
راه حل بدید دوستمو دلداری بدم
مرسی که نگفتی
اووووف نگم برات