یافتن پست: #گول

شامی
شامی
تا حالا الوچه رو اینطوری خوردین؟با نعناع و سیر هم میشه:به اصلا یه وضعییییی .ما مازنی ها بهش میگیم هَلی کِتِنی:D


حسام
حسام
یه بار هم خواستیم کلاس بزاریم برا معلمای دور و برمون پیام تبریک بدیم از هولمون امروز تبریکاتو فرستادیم..ای خِدا..(با لحن بهتاش){-152-}

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
گاهی هم کمک ب دیگران فقط همین ک نشان بدهی هیچ کمکی نمی تونی بهش بکنی تا خودش تلاش بکنه خب....

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت

أرسل نسمة مسائيه
تصل إلى روحك
كن كما رسمتك بخيالي
أكن لك أكثر مما رسمتني بخيالك
لا أعلم تفسيرا
حينما أكون معك تضيع كل تعابيري
وأنسى أبجديتي
فقط أبحر في خيالاتي
التي تأخذني حيث أنت
أشعر بك
حنينك


خان دایی مُهاجِر
خان دایی مُهاجِر
         أخافُ أن أعتادك
       ثم تختفي فجأة تاركًا
خلفك أغنية لا تزال تشق قلبي
           كلما سمعتها .

   می‌ترسم به تو عادت کنم
     و ناگهان ناپدید شوی ؛
   و برایم ترانه‌ای بجا بگذاری
     که با هربار شنیدنِ آن
         قلبم بشكند!
                                      

마흐디에
마흐디에
عکس چانیولی و نشونتون بدم ببینین؟{-26-}

마흐디에
마흐디에
با این تفاسیر
من اینجا از همه کوچیکترم؟🤔

donya
donya 👩‍👧‍👦
من برم بخوام ساعت۱۰بیدارم کنین به کارام برسم:خمیازه

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
هی میگم سرم درد مکنه نگو لوله بخاری کامل از جاش درومده..کم مونده بود شب اولم با سالگرد زهرا یه روز شه ها:ادریس

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
گوگول مداد میگیره دستش میکشه ب کاغذ:)) از بس ابجیش مشق نوش اخر اینم یاد گرف:اکلیلی

Saye
Saye
+چرا ایقد طولش دادی تا بیایی؟
-کار داشتم
کار من:

yahya
yahya
من نگرانی های زیادی در زندگی داشتم که هیچ وقت اتفاق نیوفتادند.
«مارک تواین»

خان دایی مُهاجِر
خان دایی مُهاجِر
چند روزی می شود ، مثل خزر توفانی ام
من فدای چشمهاتم ، دلبر گیلانی ام

سبز جنگل های گیلان ، سبز چشمان شماست
حافظ چشم توام ، مامور جنگلبانی ام

صد قصیده شرح چشمانت کنم بی فایده است
شاعر قرن ششم هستم ، خود خاقانی ام

ارمغانت شاخه ای زیتون منجیل است و من
امپراطور کبیر دوره ی ، یونانی ام

بی تو خورشیدی ندارد ، آسمان لحظه هام
من هوای رشت هستم ، دایما بارانی ام

نوجوانم کرده چشمت ، این خود نوستالوژی است
سخت بیتاب تب عشقی ، دبیرستانی ام

بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من تپش های تنی ، با روح سرگردانی ام

کور خواهم کرد چشمی ، را که دنبالت کند
با غرور و غیرتی ، در خون کردستانی ام

جشن می گیرم اگر، در خانه ام مهمان شوی
با خودت خورشید من شو ، در شب مهمانی ام

شامی
شامی
بابام از این دستگاه ها که برای قند خونِ داره، بهش گفتم برای منو بگیر ببینم قندم چنده .
با اینکه ۳،۴ ساعت قبلش غذا خورده بودم و ناشتا نبودم ، قندم ۶۴ بود :-S
حدودا باید بین ۹۰ تا۱۲۰ باشه .
ابجیم میگفت همکارش قندش شده بود ۵۰ رفت تو کما چند ماه بعدش هم فوت شد:گگگ

fatme
fatme
و چشمانت مرا برای زندگی به وجد می آورد

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو