خواب دیدم من و مامان رفتیم زیارتگاهی
ظاهرا زیارتگاه دو امامزاده دختر بود تو قم
جمعیت زیاد بود
گفتم از دور سلام نیدم اومدم سمت خروجی
دیدم خلوت خلوت رفتم کنار ضریح گریه و التماس دعا
دیدم مامان داره میره داخل و ضریح بازه منم رفتم تو
سرم گداشتم رو قبر امامزاده ها و کلی دعا و التماس کردم
کنار اونا هم یه قبر کاشی کاری بود میدونستم مزار یکی از مراجع است
اونجا هم زیارت کردم سرم گذاشتم رو قبر
مرقد یه سید بزرگوار بود ته فامیلیش حایری شیرازی
مامان گفت این کیه گفتم
همون استاد امام که امام اورد قم
و با التماس قسمش میدادم تو را به جدت قسم برام پیش خدا واسطه شو
سر وصع زولیده بی حالی هم داشتم دلم به حال هودم سوخت
االان بیدار شدم می بینم حایری شیرازی سال ۹۶ به رحمت خدا رفتن سید نیستن
استاد امام هم حایری یزدی اونم سید نیست
من کی واسطه کردم پس ؟
تو خواب هم شانس ندارم
صبح میگفت هوا سرده بچه رو نفرستیم مدرسه
قانعش کردم که بره
ینی با یه سرما گرما همه چیو تعطیل میکنه
و اینجا که با یه نم ولی خشکه سرما، همهجا تعطیل شد
مدارس و ادارات
ما تعطیلیم...
مدارس رو نگفتن چیزی
خوش به حالتون
باباها کلا ریلکس برخورد میکنن