یافتن پست: #گفتن

Tasnim
Tasnim
بچه رو بدی دست باباش همینه
ساعت ۸.۲۰ بچه رو برد مدرسه
دقیقا یک ساعت تاخیر
بچه م انضباطش کم نشه صلوات

aliaga
aliaga
آغا معدم اسیدشو برمیگردونه بالا و بشدت اذیت میشم

پارسالم بخاطر همین موضوع ۱۸ روز روزمو خوردم

دکتر هم رفتم و چنتا قرص مرص داد ک وختی استفاده میکردم خوب میشد وبعدش مجدد همون شد


بقول استاد ی راهکار سنتی و گیاهی بگید تا خوب شم نمیرم

donya
donya 👩‍👧‍👦
خودم :وقتی گیر کرد به در انباری:گگگ

یاس
یاس

امشب هر کدوم یه عیدی از خدا بخواید
کرم خدا رو چی دیدید
ان شاالله که بهمون بده


من با تمام وجودم دلم یه خبر خوب شادی از فلسطین میخواد از بچه های تشنه و گرسنه
دلم میخواد یه اتفاقی بیفته
اونجا هم تولد و عید بچشن :دعا🥺
شما چی میخواید؟


WeT
WeT
خدایا کارشناس رسمی دادگستری واس یه دانشجو داشت دلبری میکرد و کنارمون گوشیش رو زد رو آیفون و چقد تاسف بار و چندش آور بود 😒😒😒

خانوم اِچ
خانوم اِچ
دوستم برای اولین بار رل زده همش میاد از کارای دوس پسرش میگه
چرا نمفهمه شاید یکی دلش بخواد؟! عحمق🙂🫏

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
صب برا ده نفر نهار پخدم.. الان واز میذم برا ده نفر قذا بپزم:آشپز

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
ملت دارن زحمت میکشن نکنید تروخدا

یاس
یاس
هم اینک پیامی از ریاست اومده
شب بخیر
کود اینو ثبت کن :/
لپ تاپ دراوردم می بینم مرتیکع مهر یه تن کود برده
بعد بیا و تب و لرز نکن
:پوکر

خانوم اِچ
خانوم اِچ
قتل عمد، فقط دروغ گفتن به کسی که خالصانه همه حرفاتو باور میکنه…🙂🥀

خانوم اِچ
خانوم اِچ
دروغ نگفتن، خوبه؛ از اون بهتر، هم راست و هم واضح و ساده حرف زدنه؛ از اون بهتر، دقیق حرف زدنه؛ از اون بهتر، کم سخن گفتنه.
و صفت بهترین، تعلق داره به سکوت.
🧡✨

مهاجر
مهاجر
حاجی تیرم به سنگ خورد
از کتابفروشی بهم زنگ زدن گفتن کتابو موجود نداریم شماره کارتتو بده پولتو برگشت بدیم
فکر کردن نفهمیدم موجود داشتن ولی چون قیمتش پایین بود نتونستن بگن بخاطر قیمته گفتن موجود نداریم

aliaga
aliaga
از تاریخ ۲۲ اسفند ک اول ماه رمضان هستش کلا

زیر آبی برای همه ممنوع میباشد حتی ب دو جفت مدیر مف خورمون


۲۰ روز زودتر اعلام نمودم ک احیانا اگه جزوه مزوه خواستین بگیرین یا.... آمادگیشو داشته باشید


با تشکرات مختصر مدیریت کل فضای زیر آبی خاورمیانه:گل

یاس
یاس
خواب دیدم من و مامان رفتیم زیارتگاهی
ظاهرا زیارتگاه دو امامزاده دختر بود تو قم
جمعیت زیاد بود
گفتم از دور سلام نیدم اومدم سمت خروجی
دیدم خلوت خلوت رفتم کنار ضریح گریه و التماس دعا
دیدم مامان داره میره داخل و ضریح بازه منم رفتم تو
سرم گداشتم رو قبر امامزاده ها و کلی دعا و التماس کردم
کنار اونا هم یه قبر کاشی کاری بود میدونستم مزار یکی از مراجع است
اونجا هم زیارت کردم سرم گذاشتم رو قبر
مرقد یه سید بزرگوار بود ته فامیلیش حایری شیرازی
مامان گفت این کیه گفتم
همون استاد امام که امام اورد قم
و با التماس قسمش میدادم تو را به جدت قسم برام پیش خدا واسطه شو :گگگ
سر وصع زولیده بی حالی هم داشتم دلم به حال هودم سوخت :(


االان بیدار شدم می بینم حایری شیرازی سال ۹۶ به رحمت خدا رفتن سید نیستن
استاد امام هم حایری یزدی اونم سید نیست
من کی واسطه کردم پس ؟ :-s
تو خواب هم شانس ندارم :هعی

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
شعرام جون خانومو با ساینا اشنا کن بی زحمد:خجالت
@shahin
@kamand83

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو