...
به کودک خود
کمک به دیگران رانیاموز
بلکه بیاموزکه سخاوت جزئی ازوجودانسان است.
اوراازجهنم نترسان
ذات اوراپاک پرورش بده
وعده ی بهشت به اونده
به اوبیاموزخوب بودن لازمه ی انسانیته
اورانترسان
به اوشجاعته روبه روشدن بده
اورامنع نکن
به سوی زیباییها وخوبیهاسوق بده
مغزش رامحدودنکن بااندیشه هایت
به اواندیشیدن یادبده
نگوانسان موجودبرتراست.
بیاموزکه هرموجودی باهرشکل وشرایطی به اندازه ی انسان حق زندگی دارد
راحتی رابرایش فراهم نکن
به اوبیاموزسختیهاهم جزئی اززندگی اند
خدارابرایش ترسیم نکن
بگذاراو خودش خدايش را بشناسد.
اورامحدودبه قاعده وقانون نکن
به اوبیاموزبهترین راکشف کند.
کودکت راباشکوه پرورش بده
تادرآینده باشکوه زندگی کند.
حسام
میگن طرف خیلی آدم حسابی و آدم درستیه ، دزد نیست،حلال و حروم سرش میشه، دروغ نمیگه و....
یادمون رفته اینا وظیفه انسانی ماست ، نه آپشن های ویژه
حسام
پرسه زدن های مجازی قطعا به درد دنیا و آخرت خودمون نخواهد خورد ولی حداقل به درد دیگران بخوره...امروز عموم فوت شد و دفنش کردیم... اگه مقدور بود یکی یه فاتحه براش بخونید و اگر هم شد یه نماز شب اول قبر ...خدا عمرتون بده
maryam
روزی دلتنگم خواهی شد
روزی بودنم را میخواهی....
ولی اون روز خیلی دیره...
چون زمانی که باید میبودی
در پی شادیو محبت با دیگران بودیو
منو در تنهاییم رها کردی !!!!!
قلبم
احساسم
تمام فکرمو....
ازت میگیرم
و چنان میرمو
فراموشت میکنم
که انگار هیچوقت وجود نداشتی
همونطور که میخواستی .
کلی تلاش کردمو
در انتظارت بودم ......
شاید الآنم حرفم برایت خنده دار
یا بی معنا باشد
ولی وقتی قلبتو مثل قلبم شکستند و رهات کردند
به یادم می افتی
که متاسفانه خیلی دیره......
مطمئن باش
هر چند دلم نمیخواد این اتفاق برات بیفته
ولی هر چه با من کردیو توسط دیگری و صددرصد تجربه خواهی کرد
چون دنیا بی حسابو کتاب نیست
که قلبی که دوستت داشتو بشکنی و رها کنی بخاطر دیگری چون در خیلی مسائل راحتتر باهات پیش میرن.....
تا امروز دوستت داشتمو منتظر محبتت بودم ....
ولی از الان به بعد فراموشت میکنم
طبق خواسته ات
فقط امیدوارم روزی که نفر بعدی همینطور که قلبمو شکستی قلبتو شکست
منو به یادت بیاری
تا بفهمی چه دردی کشیدم.....
امیر علی
زندگیت رنگی می شود وقتی که توشادی را در قلب دیگران نقاشی کنی…
...
ما آدم ها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران در دلمان بگوییم اگر من بودم هرگز این کار را نمیکردم. اما بی برو برگرد روزی خواهد رسید که آن هرگزِ با اطمینان ما را وسط همان داستان پرت میکند و مشغولِ همان عملِ نکوهش شده. کاش میدانستیم قصههای زندگی تکراریاند، فقط جای شخصیتها عوض میشوند، همدیگر را "قضاوت" نکنیم.
•پریسا زابلیپور•
مهدی
بزرگ شدیم و
فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه
با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست!
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود
و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته!
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست!
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت!
بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛
بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...!
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،
غضبش عشق بود،
و تنبیه اش عشق...
و خیلی بزرگتر شدیم
تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر،
انحنای قامت اوست ....!:🥺🥺💗
Aseman
ب گرگ گفتند:
توام مثل بقیه هر روز با یک آهو باش...
گرگ گفت:
من اگه میخواستم هر روز با یک آهو باشم...
اسمم کفتار میشد نه گرگ...
. خو من از نظر پزشکی دارم به هادی لطف میکنم. داد میزند تخلیه میشه.شب آرام می خوابه
تکرار شه محدودیت پست تا سه روز میزاریم
منو تهدید نکن. جدی میگم.من اهمیت به هیچ سایت واسه پست گذاشتن نمیدم. هرگز منو تهدید به محدودیت.پستی نکن.
باز زد..