یافتن پست: #پنجره

گلاره خانوم
گلاره خانوم
باید جای من باشی تا بفهمی

وقتی باران می ‌بارد

تنهایی پشت یک پنجره

چقدر عمیق می ‌شود!

fatme
fatme
اینو😹

fatme
fatme
بخاطر موش و گربه ای داشتم میدیدم
غذایی که برا خودم درست کرده بودم سوخت😐

پلازامگ
پلازامگ
فیلم از پنجره من 2022، به انگلیسی Through My Window و به اسپانیایی A través de mi Ventana، یکی از جدیدترین عناوین اسپانیایی در ژانر درام، کمدی، عاشقانه و نوجوانانه است. مارچال فورس (Marçal Forés) کارگردانی این اثر را براساس فیلمنامه‌ای از ادوارد سولا (Eduard Sola) برعهده داشته است. [ لینک]




حضرت@دوست
حضرت@دوست
دم آخر

کاش میشد گره از زلف غزل باز کنم
با پر قافیه ها،سوی تو پرواز کنم...

مثل مهتاب نشینم به لب پنجره ات
مست و مغرور بیایی،سخن آغاز کنم

ماه رویایی من،خط نزنی اسم مرا
"مرغ دریایی"چگونه؟ من تو را ناز کنم

دو قدم مانده به تو،کوچه را گم میکنم
مانده ام با چه زبانی به تو ابراز کنم!

دم آخر شد و من خسته تر از دیروزم
شود آیا گره زلف تو را باز کنم؟؟؟


حضرت@دوست
حضرت@دوست


از کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است

خانوم اِچ
خانوم اِچ
{-41-}
{-64-}
بزودی نی نی هامون بدنیا میان{-81-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
کوچه خیال

شنیده ام ز پنجره سراغ من گرفته ای؟

هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم

زهرا
زهرا
غم و اندوه اگر هم روزی
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق،
زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی واکن
و بگو با دل خود که
خدا هست
و خدا هست
و خدا هست...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حضرت عشق

بعد از فراق تو سرم برشانه ی دیوار بود

هر پنجره از چشمِ من در حسرت دیدار بود

مانند شخصی منتظر تاحکم اعدام خودش

جای غزل گفتن لبم در ذکرِ استغفار بود

دل را به دست پاک تو روزی امانت دادمُ و

دیدم شکستن پاسخ این قلب بی آزار بود

دائم عذابم میدهد یک مشت فکر مسخره

تو ناگهانی بد شدی یا عشق من بسیار بود؟

راه گریز از یاد تو چیزی به غیر توبه نیست

من می پرستیدم تو را اما همان یکبار بود



farhad
farhad
تو گمان میکنی من خوشحالم همه چیزم روال است و دلی خوش دارم تو نمیدانی که نابود شدم و نشستم سر تابوت خودم

▪️
▪️
و در هیأتی شایسته
سیگارم را در قاب پنجره می‌تکانم
بی‌هیچ واهمه‌ای
زیرا که جهان
زیرسیگاری من است! ...




حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو فقط بخند…


هر روز و هر شب نگرانت هستم، که چه می‌کنی!؟ چگونه می‌گذرد تنهایی‌ات؟! با بغض‌های گاه و بیگاهت چگونه کنار می‌آیی؟!

گاهی شب‌ها، از همان شب‌های سیاه تنهایی، پنجرهٔ اتاقم را باز می‌کنم. رو به سمت تو، فریاد می‌زنم، آیی عشق جانم!، تنهاییت برای من… غصه‌هایت برای من… همهٔ اشک‌هایت برای من… بغض‌هایت، دردهایت، آه‌هایت مالِ من… به جای همهٔ آنها تو، فقط بخند برایم، برایم بلند بخند…

تا صدای خنده‌هایت، چشمه‌ها را بجوشاند، گل‌ها را شکوفا کند… درخت‌ها را بارور و قناری‌ها را مست…
صدای خندهٔ تو، صدای خوب بودنت است.
تو فقط بخند تا یخ‌زدگی زمستان آب شود… بهار شود.


سید ایلیا
سید ایلیا
🏝‌‌عصای بی‌حوصلگی را دور بینداز،
سقفِ این دل پریشان را
هر کجا چسب بزنی،
باز هم از جای دیگری
اندوه چکه می‌کند
خیال را هر چه بیشتر
بال و پر بدهی
بیشتر زمین‌گیرت می‌کند
و تو برای همیشه
گوشه نشین یک خاطره
خواهی شد.
رها کن این‌ها را...
پنجره‌ها را باز کن...
بوی عطر بهشت می‌آید...🏝

⚘عصر‌تون گلبــارون عزیزان⚘‌ ‌‌  ‌      ‌‌     ‌‌    ‌‌      ‌‌
الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو