یافتن پست: #پایش

نسیم
نسیم
ادامه داستان امتحان عشق
من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد .
اندکی به او نزدیک شدم . لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد
اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟ ”
بی‌اختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم ودر این حال میس هالیس را دیدم .
تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود زنی حدودا ۴۰ ساله با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود .
اندکی چاق بود و مچ پایش نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند
دختر سبز پوش از من دور می شد , من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام .
از طرفی شوق وتمنایی عجیب مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواند
و از سویی علاقه ای عمیق به زنی که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود به ماندن دعوتم می کرد .
او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید
وچشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید .
دیگر به خود تردید راه ندادم .
کتاب جلد چرمی آبی رنگی در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد
از همان لحظه فهمیدم که

سید ایلیا
سید ایلیا
🌼هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر

✍مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟

با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

📑منبع : کتاب آخرین گفتارها

سید ایلیا
سید ایلیا
🔘خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند .و رفتنش چیزی از آن کم…!


🔘حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند.


🔘آدم خوب است
که آدم بماند و
آدم تر از دنیا برود....


🔘نیامده‌ایم تا
جمع کنیم،
آمده‌‌ایم تا
ببخشیم
آمده‌ایم تا عشق را،
ایمان را، دوستی را
با دیگران قسمت کنیم
و غنی برویم
آمده‌ایم تا جای
خالی ای را پر کنیم...

سید ایلیا
سید ایلیا
📌 رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) :

چهار چیزند که درهرکه باشند وسرتا پایش گناه باشد، خداهمه آن گناهان را به حسنه تبدیل کند

🔹 راستگویی
🔹 حیا
🔹 خوش خلقی
🔹شکرگزاری

📚کافی ج۴ ص۳۲۵

fatme
fatme
دلا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی‌اند و نانی‌اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه‌دار
به پایش جان بده تا می‌توانی


حضرت@دوست
حضرت@دوست

گیره ی موها که بر زلف چلیپایش زده
چوبه ی دارِ مرا امروز، برپا کرده است

صد گره افتاده در کار و دلم زنجیر اوست
تا گره از روسری اش لحظه ای وا کرده است.

تا که دیدم موج گیسویش به روی شانه هاش
دیده ی طوفانی ام همرنگ دریا کرده است

تا خجل گردد مگر یک باره کندوی عسل
غنچه لبهای شیرینش شکوفا کرده است

گاه می آید به خوابم نیمه شب سر میزند
عالمِ بیداری ام را غرق رویا کرده است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
غروب

کنار لبخند تلخ دختری رویید
در شبستان رویا غزلی به لب نشست
سپید تر از شام های بی تو
به سان گلهای خود روی صحرا قد کشید

آنجا
که صیاد غربت در مرز رنج ها به کمین نشسته بود
در تنگنای بی کسی پایش لغزید
آندم که غروب در دل روز تابید
در گودال از باور ها
دفن گشت


DRAGON
DRAGON
من این آهنگو اینطوری می‌شنیدم 😂(رفتم که پیش پایش دریا ستاره کردی) 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 همش (رفت آنکه) بوده 😂😂😂آخ قلبم 💔💔

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو