109 - هان! اینک شما در زندگی دنیا از ایشان دفاع کردید، پس چه کسی روز رستاخیز [در دفاع] از آنان با خداوند مجادله خواهد کرد یا چه کسی حامی و مدافع آنها خواهد بود!
110 - و هر که کار بدی کند یا به خود ستم کند، سپس از خداوند آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت
111 - و هر که گناهی مرتکب شود، تنها به زیان خود کار میکند و خداوند آگاه و حکیم است
112 - و هر که خطا یا گناهی کند، سپس آن را به بیگناهی نسبت دهد، زیر بار بهتان و گناه آشکاری رفته است
113 - و اگر فضل و مهر خدا بر تو نبود، گروهی از آنها قصد داشتند تو را [در داوری] از راه به در کنند، ولی آنها جز خود را گمراه نکنند و هیچ زیانی به تو نرسانند، و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت، و تفضل خداوند بر تو بزرگ است
(آیه 107)- به دنبال دستورهاى گذشته در باره عدم حمایت از خائنان، قرآن چنین ادامه مىدهد که: «هیچ گاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند، حمایت نکن» (وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ)
«چرا که خداوند، خیانت کنندگان گنهکار را دوست نمىدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً).
(آیه 108)- سپس این گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، مىگوید:
«آنها شرم دارند که باطن اعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند!» (یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ)
«خداوندى که همه جا با آنهاست، و در آن هنگام که در دل شب، نقشههاى خیانت را طرح مىکنند و سخنانى که خدا از آن راضى نبود مىگفتند، با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارد» (وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً).
(آیه 109)- سپس روى سخن را به طایفه شخص سارق که از او دفاع کردند نموده، مىگوید: «گیرم که شما در زندگى این جهان از آنها دفاع کنید ولى کیست که در روز قیامت بتواند از آنها دفاع نماید و یا به عنوان و کیل کارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتاریهاى آنها را برطرف سازد»؟! (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا).
بنابراین دفاع شما از آنها بسیار کماثر است، زیرا در زندگى جاویدان آن هم در برابر خداوند، هیچ گونه مدافعى براى آنها نیست. در حقیقت در سه آیه فوق، نخست به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و همه قاضیان به حق توصیه شده که کاملا مراقب باشند، افرادى با صحنهسازى و شاهدهاى دروغین حقوق دیگران را پایمال نکنند.
سپس به افراد خیانتکار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده که مراقب نتایج سوء اعمال خود در این جهان و جهان دیگر باشند.
(آیه 110)- قرآن در تعقیب بحثهاى مربوط به خیانت و تهمت که در آیات قبل گذشت سه حکم کلى بیان مىکند:
1- نخست اشاره به این حقیقت مىکند که راه توبه، به روى افراد بدکار به هر حال باز است و «کسى که به خود یا دیگرى ستم کند و بعد حقیقتا پشیمان شود و از خداوند طلب آمرزش کند و در مقام جبران برآید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت» (وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً).
از جمله فوق استفاده مىشود که توبه حقیقى آنچنان اثر دارد که انسان در درون جان خود نتیجه آن را مىیابد.
(آیه 111)- دوم: این آیه توضیح همان حقیقى است که اجمال آن در آیات قبل بیان شد و آن این که: «هر گناهى که انسان مرتکب مىشود نهایتا و در نتیجه به خود ضرر زده و به زیان خود گام برداشته است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ). و به این ترتیب گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، ولى آثار سوء آن قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر مىشود.
و در پایان آیه مىفرماید: «خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر، و هم حکیم است» و هر کس را طبق استحقاق خود مجازات مىکند (وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
(آیه 112)- سوم: در این آیه اشاره به اهمیت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بیگناه کرده، مىفرماید: «هر کس خطا یا گناهى مرتکب شود و آن را به گردن بیگناهى بیفکند، بهتان و گناه آشکارى انجام داده است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً).
جنایت تهمت-
تهمت زدن به بیگناه از زشتترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است.
از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّى از آتش قرار مىدهد تا از مسؤولیت آنچه گفته است در آید».
در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بیگناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مىشود.
(آیه 113)- این آیه اشاره به گوشه دیگرى از حادثه بنى ابیرق است که در چند آیه قبل تحت عنوان شأن نزول به آن اشاره شد، آیه چنین مىگوید: «اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان یا مانند آنها تصمیم داشتند تو را از مسیر حق و عدالت، منحرف سازند، ولى لطف الهى شامل حال تو شد و تو را حفظ کرد» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ).
آنها مىخواستند با متهم ساختن یک فرد بیگناه و سپس کشیدن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به این ماجرا، هم ضربهاى به شخصیت اجتماعى و معنوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بزنند و هم اغراض سوء خود را در باره یک مسلمان بیگناه عملى سازند، ولى خداوندى که حافظ پیامبر خویش است، نقشههاى آنها را نقش بر آب کرد! سپس قرآن مىگوید: «اینها فقط خود را گمراه مىکنند و هیچ گونه زیان به تو نمىرسانند» (وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ).
سر انجام علت مصونیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از گمراهى و خطا و گناه، چنین بیان مىکند که «خدا، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت» (وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ).
و در پایان آیه مىفرماید: «فضل خداوند بر تو بسیار بزرگ بوده است» (وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً).
در جمله فوق یکى از دلایل اساسى مسأله عصمت بطور اجمال آمده است و آن این که خداوند علوم و دانشهایى به پیامبر آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه مىشود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهایى) موجب عصمت است.
"برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "
آیه ۷۵ «شما را چه شده که در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید، آنان که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستی برای ما قرار ده و از سوی خودت، یاوری برای ما تعیین فرما.»
آیه دربارۀ مسلمانانی است که تحت فشار و شکنجۀ مردم مکّه قرار داشتند و از کسانی که جهاد در راه آزادی آنان را رها کردهاند، نکوهش میکند.
امام باقر علیهالسّلام فرمود: مقصود از مستضعفینی که در تحت حکومت ظالماناند، ما هستیم. و امام صادق علیهالسّلام در پاسخ به اینکه مستضعفین چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که نه مؤمن هستند و نه کافر. (تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۲۵۷)
بنظرم والدین هم یه تعریفی داره و صرفا کسی ک زاد و ولد میکنه رو نمیشه اسم والد روش بزاری. وگرنه هیچ توجیحی نیست ک به یه حیوان انسان نما احترام بزاری صرفا بخاطر این ک باعت شد شخص ب دنیا بیاد
كارهایى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. «و من یفعل ذلك عدواناً و ظلماً...»
قصد وانگیزه، نقش اصلى را در كیفر یا پاداش دارد. «مَنیفعلذلكعدواناًوظلماً»
از این آیه استفاده مىشود كه گناهان، دو نوعند: صغیره و كبیره. در آیهى 49 سورهى كهف نیز مىخوانیم كه مجرمان در قیامت، با دیدن پروندهى اعمال خود مىگویند: این چه نامهى عملى است كه هیچ گناه كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده است. «لا یغادر صغیرةً و لا كبیرةً»
از امام كاظمعلیه السلام سؤال شد كه در این آیه خداوند وعدهى مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از كبائر داده است، پس شفاعت براى كجاست؟ امام فرمودند: شفاعت براى اهل كبائر امّت است.266
گناه كبیره، طبق روایات، آن است كه خداوند وعدهى آتش به انجام دهندهاش داده است.267 شاید وعده آتش در آیه قبل براى قتل یا خودكشى و تجاوز به مال مردم اشاره به همین باشد كه نمونه گناهان كبیرهاى كه وعده عذاب داده شده، تجاوز به مال و جان مردم است.
تعداد گناهان كبیره در روایات، متعدّد و مختلف است و این به خاطر آن است كه كبائر نیز درجاتى دارند و به بعضى از گناهان «اكبرالكبائر» گفته شده است.
آیات قبل، از حرام خوارى نهى فرمود، این آیه به ریشهى حرامخوارى اشاره مىكند كه طمع، آرزو و رقابت است.
عدالت، غیر از تساوى است. عدالت همه جا ارزش است، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم. مثلاً اگر پزشك به همه مریضها یك نوع دارو بدهد، یا معلّم به همه شاگردان یك نوع نمره بدهد، تساوى هست، امّا عدالت نیست. عدالت، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقتها و كمالات حقّ است، امّا تبعیض باطل است. تبعیض آن است كه بدون دلیل و براساس هواى نفس یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم، ولى تفاوت آن است كه بر اساس معیارها یكى را بر دیگرى ترجیح دهیم. بنابراین باید آرزوى عدالت داشت، ولى تمنّاى یكسان بودن همه چیز و همه كس نابجاست. اعضاى یك بدن و اجزاى یك ماشین از نظر جنس و شكل و كارایى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكیمانه است. اگر خداوند، همه را یكسان نیافریده، طبق حكمت اوست. بنابراین در امورى كه به دست ما نیست، مثل جنسیّت، زیبایى، استعداد، بیان، هوش، عمر و... باید به تقسیم و تقدیر الهى راضى بود. ما كه خدا را عادل و حكیم مىدانیم، اگر در جایى هم دلیل و حكمت چیزى را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقّع نابجا به خداوند حكیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمتها حسد ورزیم، چرا كه با فزونى هر نعمتى، مسئولیّت بیشتر مىشود و با آمدن هر نعمتى، غم از دست دادنش همراه است. این حقیقت را در نهجالبلاغه مىخوانیم.
در موارد اختیارى، باید با كوشش و تلاش و پرهیز از كسالت و تنبلى، در رقابتى سالم به قوّت و كثرت و استقلال رسید و اجازهى استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردى كه بدست ما نیست، باید تفاوها را دلیل رشد و آزمایش و تحرك و تعاون و پیوستگى جامعه دانست، زیرا كه اگر همه مردم داراى امكانات یكسان باشند، صفات انسانى از قبیل سخاوت، شجاعت و ایثار در انسان رشد نمىكند. انسان در لابلاى فراز و نشیبها خود را نشان مىدهد، حركت مىكند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند مىخورد.
امام صادقعلیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند: كسى به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد، ولى همانند آن را از خداوند بخواهد.268
زمانى كه این آیه نازل شد، اصحاب پیامبراكرم گفتند: مقصود از فضل در «واسئلوا اللّه من فضله» چیست؟ قرار شد تا علىعلیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال كند. پیامبرصلى الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم كرده وحرام را نیز عرضه كرده است. كسى كه حرام را تحصیل كند، به همان اندازه از رزق حلال خود كاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار مىگیرد.269
«مَوالى» جمع «مولى» داراى معانى مختلفى است، ولىدراینجا مراد وارثان است.
جملهى «عقدت ایمانكم» اشاره به قراردادهاى است كه پیش از اسلام، میان دو نفر برقرار مىشد و اسلام، با اندكى تغییر، آن را پذیرفت و نامش در كتب فقهى، «ضمان جریره» است. متن قرارداد به این صورت بوده كه دو نفر پیمان ببندند در زندگى، همدیگر را یارى كنند و در پرداخت غرامتها، كمك هم باشند و از هم ارث برند. (چیزى شبیه قرارداد بیمه در امروز)، كه اگر خسارتى بر یكى وارد شد، همپیمان او، دیهى آنرا بپردازد. اسلام این قرارداد را پذیرفت، ولى ارث بردن از دیگرى را مشروط به آن كرد كه انسان وارثى نداشته باشد.
امام رضاعلیه السلام دربارهى معناى «و الذین عقدت ایمانكم» فرمودند: مقصود پیمانى است كه مردم با رهبران الهى و معصوم بستهاند.270
تعیین میزان ارث، به فرمان خداست. «لكل جعلنا موالى»
خویشان نزدیكتر، در ارث بردن اولویّت دارند. «الاقربون»
انسان حقّ دارد در شرایطى مالكیّت خود را از طریق پیمان و قرارداد به دیگرى واگذار كند. «عقدت ایمانكم»
تعهّدات انسان در زمان حیاتش، پس از مرگ، محترم است. «والّذین عقدت ایمانكم فآتوهم نصیبهم»
وفاى به پیمان و عهد، واجب است. «آتوهم نصیبهم»
بدهكاران باید براى پرداخت بدهى، به سراغ طلبكاران بروند. «آتوهمنصیبهم»
ایمان به حضور خداوند، رمز تقوى و هشدار به كسانى است كه وفادار به پیمانهاى خود نیستند. «اناللّه كان على كل شىء شهیدا»
نمیدونم بازار ندارم من
از گوگل پلی دانلود کردم
برنامه فوق العاده خوبیه و ۹۹٪قاریای معروف رو داره و میتونی رایگان گوش بدی
همینطور ترجمه از مترجمای مختلف و ...
در تفاسیر فخررازى، قرطبى و مراغى آمده است: از عایشه پرسیدند: بهترین خاطرهاى كه از رسول خدا صلى الله علیه وآله به یاد دارى چیست؟ گفت: تمام كارهاى پیامبر شگفتانگیز بود، امّا مهمتر از همه براى من، این بود كه رسول خدا شبى در منزل من استراحت مىكرد، هنوز آرام نگرفته بود كه از جا برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد و بقدرى گریه كرد كه جلو لباسش تر شد، بعد به سجده رفت و به اندازهاى گریه كرد كه زمین تر شد. صبح كه بلال آمد سبب این همه گریه را پرسید، فرمود: دیشب آیاتى از قرآن بر من نازل شده است. آنگاه آیات 190 تا 194 سوره آلعمران را قرائت كرد وفرمود: واى بركسى كه این آیات را بخواند و فكر نكند.
در تفسیر كبیر فخررازى و مجمعالبیان از حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: رسول خداصلى الله علیه وآله همواره قبل از نماز شب این آیات را مىخواند. و در احادیث سفارش شده است كه ما نیز این آیات را بخوانیم.
در تفسیر نمونه از «نوف بكّالى» صحابهى خاصّ حضرت علىعلیه السلام نقل شده است كه شبى خدمت حضرت علىعلیه السلام بودم. امام از بستر بلند شد و این آیات را خواند. سپس از من پرسید: خوابى یا بیدار؟ عرض كردم بیدارم. فرمود: خوشا به حال كسانى كه آلودگىهاى زمین را پذیرا نگشتند و در آسمانها سیر مىكنند.
كلمه «اَلباب» جمع «لُبّ» به معناى عقل خالص و دور از وهم و خیال است.
پس کو ، معنی و تفسیرش ؟
دارم خودم میخونم بعد
106 - و از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهی مهربان است
107 - و در بارهی کسانی که به خود خیانت میکنند بحث [و دفاع] نکن، زیرا خدا خیانتگر گناه پیشه را دوست ندارد
108 - [خیانت خود را] از مردم پنهان میدارند و از خدا پنهان نمیکنند [و شرم نمیدارند] در صورتی که خدا در آن لحظه که شبانه به سخنان خلاف رضای او میپردازند با آنهاست، و خداوند بدانچه میکنند محیط است
109 - هان! اینک شما در زندگی دنیا از ایشان دفاع کردید، پس چه کسی روز رستاخیز [در دفاع] از آنان با خداوند مجادله خواهد کرد یا چه کسی حامی و مدافع آنها خواهد بود!
110 - و هر که کار بدی کند یا به خود ستم کند، سپس از خداوند آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت
111 - و هر که گناهی مرتکب شود، تنها به زیان خود کار میکند و خداوند آگاه و حکیم است
112 - و هر که خطا یا گناهی کند، سپس آن را به بیگناهی نسبت دهد، زیر بار بهتان و گناه آشکاری رفته است
113 - و اگر فضل و مهر خدا بر تو نبود، گروهی از آنها قصد داشتند تو را [در داوری] از راه به در کنند، ولی آنها جز خود را گمراه نکنند و هیچ زیانی به تو نرسانند، و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت، و تفضل خداوند بر تو بزرگ است
106)- در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که «و از پیشگاه خداوند طلب آمرزش نما» (وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ).
«زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).
(آیه 107)- به دنبال دستورهاى گذشته در باره عدم حمایت از خائنان، قرآن چنین ادامه مىدهد که: «هیچ گاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند، حمایت نکن» (وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ)
«چرا که خداوند، خیانت کنندگان گنهکار را دوست نمىدارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً).
(آیه 108)- سپس این گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، مىگوید:
«آنها شرم دارند که باطن اعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند!» (یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ)
«خداوندى که همه جا با آنهاست، و در آن هنگام که در دل شب، نقشههاى خیانت را طرح مىکنند و سخنانى که خدا از آن راضى نبود مىگفتند، با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارد» (وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً).
(آیه 109)- سپس روى سخن را به طایفه شخص سارق که از او دفاع کردند نموده، مىگوید: «گیرم که شما در زندگى این جهان از آنها دفاع کنید ولى کیست که در روز قیامت بتواند از آنها دفاع نماید و یا به عنوان و کیل کارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتاریهاى آنها را برطرف سازد»؟! (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا).
بنابراین دفاع شما از آنها بسیار کماثر است، زیرا در زندگى جاویدان آن هم در برابر خداوند، هیچ گونه مدافعى براى آنها نیست. در حقیقت در سه آیه فوق، نخست به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و همه قاضیان به حق توصیه شده که کاملا مراقب باشند، افرادى با صحنهسازى و شاهدهاى دروغین حقوق دیگران را پایمال نکنند.
سپس به افراد خیانتکار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده که مراقب نتایج سوء اعمال خود در این جهان و جهان دیگر باشند.
(آیه 110)- قرآن در تعقیب بحثهاى مربوط به خیانت و تهمت که در آیات قبل گذشت سه حکم کلى بیان مىکند:
1- نخست اشاره به این حقیقت مىکند که راه توبه، به روى افراد بدکار به هر حال باز است و «کسى که به خود یا دیگرى ستم کند و بعد حقیقتا پشیمان شود و از خداوند طلب آمرزش کند و در مقام جبران برآید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت» (وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً).
از جمله فوق استفاده مىشود که توبه حقیقى آنچنان اثر دارد که انسان در درون جان خود نتیجه آن را مىیابد.
(آیه 111)- دوم: این آیه توضیح همان حقیقى است که اجمال آن در آیات قبل بیان شد و آن این که: «هر گناهى که انسان مرتکب مىشود نهایتا و در نتیجه به خود ضرر زده و به زیان خود گام برداشته است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ). و به این ترتیب گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، ولى آثار سوء آن قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر مىشود.
و در پایان آیه مىفرماید: «خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر، و هم حکیم است» و هر کس را طبق استحقاق خود مجازات مىکند (وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
(آیه 112)- سوم: در این آیه اشاره به اهمیت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بیگناه کرده، مىفرماید: «هر کس خطا یا گناهى مرتکب شود و آن را به گردن بیگناهى بیفکند، بهتان و گناه آشکارى انجام داده است» (وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً).
جنایت تهمت-
تهمت زدن به بیگناه از زشتترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است.
از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّى از آتش قرار مىدهد تا از مسؤولیت آنچه گفته است در آید».
در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بیگناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مىشود.
(آیه 113)- این آیه اشاره به گوشه دیگرى از حادثه بنى ابیرق است که در چند آیه قبل تحت عنوان شأن نزول به آن اشاره شد، آیه چنین مىگوید: «اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان یا مانند آنها تصمیم داشتند تو را از مسیر حق و عدالت، منحرف سازند، ولى لطف الهى شامل حال تو شد و تو را حفظ کرد» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ).
آنها مىخواستند با متهم ساختن یک فرد بیگناه و سپس کشیدن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به این ماجرا، هم ضربهاى به شخصیت اجتماعى و معنوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بزنند و هم اغراض سوء خود را در باره یک مسلمان بیگناه عملى سازند، ولى خداوندى که حافظ پیامبر خویش است، نقشههاى آنها را نقش بر آب کرد! سپس قرآن مىگوید: «اینها فقط خود را گمراه مىکنند و هیچ گونه زیان به تو نمىرسانند» (وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ).
سر انجام علت مصونیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از گمراهى و خطا و گناه، چنین بیان مىکند که «خدا، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت» (وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ).
و در پایان آیه مىفرماید: «فضل خداوند بر تو بسیار بزرگ بوده است» (وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً).
در جمله فوق یکى از دلایل اساسى مسأله عصمت بطور اجمال آمده است و آن این که خداوند علوم و دانشهایى به پیامبر آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه مىشود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهایى) موجب عصمت است.
"برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "
تفسیر نمونه واقعا خیلی عالیه و دلنشینه
خیلی روشن توضیح میده