باران که شدی مپرس ، این خانهِ کیست
سقفِ حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران...! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست...
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سورهِ دل ، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان...خویش ، خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست ..
#مولانا
از یه مست میگه یکی ک از خودش بی خبر شده ،به یه کشتی تشبیهش کرد موقع ای که امواج دریا اونو کج و معوج میکنه ...
بعد میگه مردم عادی (کسایی که عشق بر اونا مستولی نشده بود)وقتی حالشو میدیدن از این بی خبری و این سرخوش بودنش حسرت میخوردن....
میگه ازش پرسیدم که کجایی ؟با حالت مسخره گف نصف من ترکسانه،نصف دیگه م فرغان ...
نصفم خاکی و نصف دیگه م آسمونی ....
نصفم کنار دریا ...نصفم زیر دریا و کنارمروارید ها ...
چ تلاشی کرده دقیقا؟؟ ی چنتا پک بافور ک توش خالص بوده زده
مست فقط من
اتفاقا مولانا کسی بوده ک شراب خوردن رو بد میدونست و طبق گفته های خودشنمیخورد
عین من ک سیگار میکشم ولی به همه مبگم نباید بکشی
تو گابی