یافتن پست: #مست
مُهاجِر
شب قربان است و من قربان تو گشتم پری
بعدعمری یک شبی مهمان تو گشتم پری
امشبی با من بگوازسوزش دردفراق
تا بگویم تاابد حیران تو گشتم پری
گردش چشم تورا دیدم زخود بی خود شدم
من به قربان تو وُ چشمان تو گشتم پری
لب گشودی و سخن گفتی و من مستم چنان
من‌همان محو لب و دندان تو گشتم پری
گرچه باشد عشق تو زندان بگویم هرزمان
من اسیر و حبس در زندان تو گشتم پری
مهاجر همدانی
سروده شده در تاریخ ۱۴۰۳/۰۳/۲۸ساعت ۰۱:۴۵
بعدعمری یک شبی مهمان تو گشتم پری
امشبی با من بگوازسوزش دردفراق
تا بگویم تاابد حیران تو گشتم پری
گردش چشم تورا دیدم زخود بی خود شدم
من به قربان تو وُ چشمان تو گشتم پری
لب گشودی و سخن گفتی و من مستم چنان
من‌همان محو لب و دندان تو گشتم پری
گرچه باشد عشق تو زندان بگویم هرزمان
من اسیر و حبس در زندان تو گشتم پری
مهاجر همدانی
سروده شده در تاریخ ۱۴۰۳/۰۳/۲۸ساعت ۰۱:۴۵
محمّد
بی تو مهتاب شبی
کوچه‌ای از شهر ندیدم
که منم همچو فریدون
گذرم بی تو از آن و همه تن چشم شوم
خیره به دنبال تو گردم
خوش به حال تو فریدون
که شبی با هم از آن کوچه گذشتید
خوش به حال تو فریدون
ساعتی بر لب آن جوی نشستید
تو همه راز جهان را دیدی در چشم سیاهش
من چه گویم؟
همه عمر محروم از تماشای نگاهش
تو چطور مست نگشتی
در آن دم که به تو گفت
از این عشق حذر کن؟
تو چطور رقص نکردی
در آن لحظه که می گفت
بر این آب نظر کن؟
تو چطور زنده‌ای اکنون
که به تو گفت
از این شهر سفر کن؟
من اگر چشم سیاهش می‌دیدم
من اگر آوازش را - هرچند که می‌گفت برو- می‌شنیدم
مست و سرخوش
همچون شتری حدی شنیده
می‌دویدم پرسان
که چرا اجلم دیر رسیده؟
خوش به حال تو فریدون
در نهانخانه جانت گلی از یاد او هست
منِ دل‌آزرده چه گویم؟
که دلم
به یک لحظه دیدار او بست
#مشدّد
کوچه‌ای از شهر ندیدم
که منم همچو فریدون
گذرم بی تو از آن و همه تن چشم شوم
خیره به دنبال تو گردم
خوش به حال تو فریدون
که شبی با هم از آن کوچه گذشتید
خوش به حال تو فریدون
ساعتی بر لب آن جوی نشستید
تو همه راز جهان را دیدی در چشم سیاهش
من چه گویم؟
همه عمر محروم از تماشای نگاهش
تو چطور مست نگشتی
در آن دم که به تو گفت
از این عشق حذر کن؟
تو چطور رقص نکردی
در آن لحظه که می گفت
بر این آب نظر کن؟
تو چطور زنده‌ای اکنون
که به تو گفت
از این شهر سفر کن؟
من اگر چشم سیاهش می‌دیدم
من اگر آوازش را - هرچند که می‌گفت برو- می‌شنیدم
مست و سرخوش
همچون شتری حدی شنیده
می‌دویدم پرسان
که چرا اجلم دیر رسیده؟
خوش به حال تو فریدون
در نهانخانه جانت گلی از یاد او هست
منِ دل‌آزرده چه گویم؟
که دلم
به یک لحظه دیدار او بست
#مشدّد
·
.gif ":خیخ"){kind=icon}
.gif ":آخی"){kind=icon}
مثلا چند ماه یه بار درد میگیره . 
یاس
وی چشش درد می کرد حتی نمیشد تو خونه بخونه
و دوستش حالش بد بود اومد مهمون شد تا الان
با من از عرفه
و لیاقت نگید
اکی بای.gif ":هق")
و دوستش حالش بد بود اومد مهمون شد تا الان
با من از عرفه
و لیاقت نگید
اکی بای
.gif ":علی"){kind=icon}
کامنتارو
یاس
مخاطبایی که به تلگرام میان
دارن خطرناک میشن
از لوله بازکنی و اسنپی رسیدم به امام جمعه و اساتید
دکتر کیانی متخصص گوش تو دیگه چرا زشته برادر
دارن خطرناک میشن
از لوله بازکنی و اسنپی رسیدم به امام جمعه و اساتید
دکتر کیانی متخصص گوش تو دیگه چرا زشته برادر
donya 👩👧👦
بچه‌ها با سیم‌کارت ادم‌هایی که فوت کردن اکانت تلگرام نسازین خدایی،
یه ادم‌هایی دارن جوین میشن که تو ختمشون سه پُرس غذا خوردم فاتحه‌م نفرستادم
همش استرس دارم یکیشون پی‌ام بده بگه چطوری گشنه
یه ادم‌هایی دارن جوین میشن که تو ختمشون سه پُرس غذا خوردم فاتحه‌م نفرستادم
همش استرس دارم یکیشون پی‌ام بده بگه چطوری گشنه
یاس
پول رهن ندادید که 
حداقل گلبارون کنید یه ماشین لباسشویی برام بگیرید
وی نصف لباسها را بکش کرد و کمرش گرفت
برگشت خونه
تازه اون نصف شسته شده هم نیاویخت
حداقل گلبارون کنید یه ماشین لباسشویی برام بگیرید
وی نصف لباسها را بکش کرد و کمرش گرفت
برگشت خونه
تازه اون نصف شسته شده هم نیاویخت
حـســـــــام
مردی با همسرش به پیک‌نیک می‌روند.پس از این‌که خودروی خود را در کنار جاده پارک می‌کنند، زن خطاب به مرد می‌گوید: "بریم بشینیم زیر اون درخت."اما مرد می‌گوید: "نه! همین وسط جاده بهتره! زود زیرانداز رو پهن کن!"زن می‌گوید: "آخه این‌جا که ماشین می‌زنه بهمون!"ولی مرد با اصرار وسط جاده زیرانداز را پهن می‌کند و می‌نشینند وسط جاده!
بعد از مدتی یک تریلی با سرعت به سمت آن‌ها می‌آید و هرچه بوق می‌زند، آن‌ها از جایشان تکان نمی‌خورند؛ کامیون هم مجبور می‌شود فرمان را بپیچاند و مستقیم به همان درختی که در آن نزدیکی بود اصابت می‌کند.مرد که این صحنه را می‌بیند، رو به زنش می‌گوید: "دیدی گفتم وسط جاده امن‌تره! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مُرده بودیم!!!"
پی نوشت: برخی از افراد تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند اشتباه خود را بپذیرند و همیشه به‌شکلی کاملاً حق به جانب صحبت می‌کنند؛اگر هم اتفاقی بیفتد شروع به فرافکنی کرده و دیگران را مقصر می‌دانند.
بعد از مدتی یک تریلی با سرعت به سمت آن‌ها می‌آید و هرچه بوق می‌زند، آن‌ها از جایشان تکان نمی‌خورند؛ کامیون هم مجبور می‌شود فرمان را بپیچاند و مستقیم به همان درختی که در آن نزدیکی بود اصابت می‌کند.مرد که این صحنه را می‌بیند، رو به زنش می‌گوید: "دیدی گفتم وسط جاده امن‌تره! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مُرده بودیم!!!"
پی نوشت: برخی از افراد تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند اشتباه خود را بپذیرند و همیشه به‌شکلی کاملاً حق به جانب صحبت می‌کنند؛اگر هم اتفاقی بیفتد شروع به فرافکنی کرده و دیگران را مقصر می‌دانند.
.gif ":پاره"){kind=icon}
راس میگه
خدا قوت
مخلصم حاجی