یافتن پست: #مداد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
روحم خسته است {-15-}
روحم رفته کنج اتاق نشسته

زانوهاش رو بغل کرده



و من با مداد روی لبم لبخند نقاشی می کنم
چه لبخند تلخی


حضرت@دوست
حضرت@دوست

آدم ها در کنار هم زندگی می کنند، از هم خسته می شوند گاهی با هم شاد می شوند. صحنه زندگی که به آنها سخت می گیرد به زمین و زمان بد وبیراه می گویند. آدم ها در زندگی نقابی بر چهره دارند و در هر موقعیتی مانند یک جعبه مداد رنگی عمل می کنند. آنها گاهی آدم های اطرافشان را با دروغ هایشان رنگ می کنند،( رنگ سفید در زندگی شان گم می شود) و کم کم یادشان می رود که#صادق باشند

یاس
یاس
بامداد ۹ دی سال ۹۸ حاج قاسم اینجا بوده 😢😢

[لینک]

༊
واقعا باید چیکار کرد
‌نشست و خوند و دکتر شد یا تا همینجا کافیه و نقاش شد!

{-78-}{-72-}

fatme
fatme
امروز اعصاب خط خطی{-201-}

fatme
fatme
{-155-}{-155-}برد استقلاااال تبریک میگممممممم{-155-}{-155-}
:فنر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ارزش انسان
کسی که همتش هر آن چیزي باشدکه داخل شکم کند، قیمتش هر آن چیزي است که از اوخارج میشود.

سید ایلیا
سید ایلیا
مادرم تعریف می‌کرد:
نمک سنگ بود، برنج چلو را ساعتى با نمک سنگ مى‌خوابانديم تا كم‌كم شورى بگيره
غذا را چند ساعتى روى شعله ملايم چراغ خوراک پزى مى‌نشانديم تا جا بيفته
يخ‌ كرده و تكيده كنار علاءالدين و والور مى‌نشستيم تا جونمون آروم گرم بشه
عكس يادگارى توى دوربين را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستيم تا فيلم به آخر برسه و ظاهر بشه
آهنگ تازه آوازه خوان را صبر مى‌كرديم تا از آب بگذره و كاست بشه و در پخش صوت بخونه
قلک داشتيم، با سكه‌ها حرف مى‌زديم
تا حساب اندوخته دستمون بياد
حليم را بايد «حليم» مى‌بوديم تا جمعه زمستانى فرا برسه و در كاممون بشينه
هر روز سر مى‌زديم به پست‌خانه، به جستجوى خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه
گوش مى‌خوابانديم به انتظار زنگ تلفن محبوب، شبى، نيمه‌شبى، بامدادى، گاهى، بى‌گاهى
انتظار معنا داشت
دقايق «سرشار» بود
هر چيز یک صبورى مى‌خواست تا پيش بياد
تا زمانش برسه، تا جا بيفته، تا قوام بياد
غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره
دوستى، رابطه، عشق انتظار ما را قدردان ساخته بود
حالا فهمیدی چرا این روزهت
کسی قدردان نیست؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ابرو که می‌کشید مدادش شکسته بود

گیسو که می‌برید هوا تار تار بود

سید ایلیا
سید ایلیا
غروب روز جمعہ دلم هوایے توسٺ
وَ عاجزانہ نگاهش بہ میزبانے توسٺ

غروب روز جمعہ دوباره مےخوانم
بیا ڪه لحظـہ‌ے امداد آسمانے توسٺ

سید ایلیا
سید ایلیا
🌷اے دوست🍃🌸
🌸بامدادت قشنگ
🌷آرزوهایت سپید

🌷آسمانت روشن از جادوے مـاه🌸
🌸شاخه احساس تو از ریشه سبز

🌷ڪوچه باغ قصه هایت پر صفا
🌸گرد شمع آرزویت شاپرڪهاے امید
🌷خنده ات بے انتها🍃🌸

روزتـون_بـخیر🍃🌸

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو