یافتن پست: #مثل

رها
رها
رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ


🙏🌿🌿🤍

خانوم میم
خانوم میم
به سان سالای گذشته امشبم من همه ی آدما رو بخشیدم
حتی اون متوهمایی که توهم توهین دیدن از طرف منو دارن {-172-}
ان شاءالله خدا ازمون بگذره و سالی بهتر برامون رقم بخوره

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یبارم زن عموم دراومد گفت دیگه وقت ازدواجت داره میگذره
عموم بهش گفت تو خودتم همچین زود ازدواج نکردی کییییف کردممم😹😹😹😹

رها
رها
@hadi
امشب اگه ترسیدم و نتونستم بخوابم تو باید پاسخگو باشی :گگگ

رها
رها
چطوری شبا زود میخوابین ک پر انرژی باشین :وت دیشب عزممو جزم کردم ک هر جور شده زود بخوابم ک امروز رو پر انرژی باشم :/ساعت ۱۱ بود فک کنم خودمو مجبور ب خوابیدن کردم،ساعت ۲شب عین جغد بیدار شدم و تا صب نتونستم بخوابم:)):))

ماریا
ماریا
@hadi
به پیشواز شب های قدر ببرید ساینا رو...
لطفا

Saye
Saye
حد وسط، بدترین چیز است.
همیشه، همه جا...
مثلا
خوابم می‌آید و هیچ کاری را نمی‌توانم انجام بدهم، اما آن‌قدر بیدار نبوده‌ام، که خوابم ببرد.
مثلا
آن‌قدر هستیم که درد بکشیم، اما درد آن‌قدر نیست، که خلاص‌مان کند.

ما آن‌قدر هستیم که درد را حس کنیم، اما برای حس شدن، نه خیلی کم‌ایم.



رها
رها
چقد توی سرم حرف‌ میزنم با خودم :/سردرد گرفتم :/

Tasnim
Tasnim
یه اخلاق بدی که دارم اینه که حسادت حسودام ناراحتم میکنه شدیدا
و از اینکه باهام رقابت کنن یا بخوان مثل من بشن شدیدا لج م رو درمیارن

مهاجر
مهاجر
اونایی که امروز زندگی پس از زندگی رو دیدن
یه توضیح مختصری بهم بدن بیینم چی بوده برم بیینم یانه
مرسی

Saye
Saye
خوشا ای دل بال و پر زدنت؛
شعله ور شدنت، در شبانگاهی...

مهاجر
مهاجر
باسلام
لطفا مرا از ایگنوری دربیارید یا اکانتم را ببندید کلا
باتشکر

مهاجر
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را

اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را

به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را

مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را

به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را

چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!

تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را

کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را

تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را

غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را

سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را

به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂

ماریا
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم

هادی
هادی
یه مثل ترکی داریم میگه: ائل گوجی، سل گوجی
یعنی قدرت مردم مثل قدرت سیل هست منکه چند روز پیش پیشنهاد دادم باز کمک جمع کنیم چون همه به خاطر عید تو فشار اقتصادی بودن فکر میکردم بگین که نه بذار بمونه برا بعد ولی خب از همون لحظه که گفتم تا الآن خورد خورد حدود 1 میلیونو 440 هزار تومن جمع شده!

حالا پیشنهاد بدین که برا بچه ها چی بخریم؟ البته ما هرچی هم پیشنهاد بدیم تهش مسئول خریدمون هرچی ببینه میخره :)) ولی خب باز بیاین پیشنهاداتتونو بدین ببینیم چی خوبه چی بد
-هنوزم وقت هست اگه صدقه ای چیزی دارین بدین بذارم روش

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو