بعضی حساسیت ها هم دیگه زیادیه
مثلا گروه جند ا... رو قبلنا اخبار جند الشیطان می گفت
بعد از حملات تروریستیش چون همه جا اسم واقعیش رو میگفتن دیگه اسم اصلیشو اخبار می گفت
یا یه مدت میگفتن بگید صدام یزید
همسنای یاس یادشونه ماها نه قدیم یه ادم عوضی بود قاتل و متجاوز بود خیلی معروف شده بود تو روزنامه ها میگفتن بگید اسمش محمد بیجه هست در صورتی که ب(س)یجه بود فامیلیش
منم که حساس اون موقع ها تو روزنامه ها هر جا اسامی مذهبی بود اونو قیچی می کردم یه موقع مثلا روزنامه رو دور یا تو سطل انداختیم بی احترامی نشه هر چی علی دایی و کریمی و مهدی مهدوی کیا و... بود اسماشونو با دقت قیچی می کردم
پنجره کنار شومینه ات را باز کن و به طراوت هوای سرد زمستان در صبحی برفی نگاه کن. با یک فنجان چای گرم و کتابی در دست، آرامشی دلپذیر و لذتی بی نظیر را تجربه کن. همین لحظه های ساده می توانند تبدیل به خاطراتی به یادماندنی شوند. از زندگی لذت ببر و سعادت را در هر نفس احساس کن....
در این سرای بیکسی
نشستهام به در نگاه میکنم
دریکه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!
من تایم خوابم دیدم فکر کردم در مکان کراتین پذیری تخت کناریت هم دختری بود همون جور درازکش با هم دوست شدید و حرف زدید
خودت دستگاه مسگاه و اتو مو بخری 2-3 میلیون میشه که
کلا همون 1 تومنه الکی بالاکشید با تخفیف بشه اون
خودش باید 3 تومن بده رو سرت کار کنه و چمبره بزنه
گرون نگفته من آرایشگاه بودم یه خانومه با موی پسرونه ادمد گف کراتین کنم چن میگیری گف ۱۸۰۰
اونم گفت زیاد میگی یکی از آشناهامون ۸۰۰تومن میگیره آرایشگره هم گف برو پیش همون ولی صددرصد دوام و ماندگاری کارش کمه که انقد پایین میگیره
«...غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ایراد میگرفتم که رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمایل به کبودی است. آدم چه دیر میفهمد. من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتاً.
ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشتهای دلپذیر.
و همین...»
از نامه های سهراب سپهری ،به احمدرضا احمدی / نیویورک ، سوم رمضان
به ما نگفتن چطوره و کجا نطر میدن
کود ابنو ؟؟ خود ریاست از دستش ناراحت بوده ب مردک نامحسوس گفته گوسفند