یافتن پست: #قربانت

korosh
korosh
عشق راچه معنا کنم
شیرینی؟
تلخی؟
شایدم خواب
شایدم بیداری
نه عشق برزخ است
حدواسط بین خیروشر
عقل ودل
عشق همه چیزاست وهیچ نیست..{-35-}

aliaga
aliaga
زمانه بدی شده....


ب طرف پی ام میدی جواب نمیده


ب طرف تگ میزنی افتخار نمیده....




جا داره ازهمین تریبون اعلام بنمایم تف ب این روزگاربا......

donya
donya 👩‍👧‍👦
جشن ازدواج خارجیها

دعوت شدگان : 60 نفر
حاضران : 50 نفر
کودکان : 2 کودک نشسته روی صندلی
کادوها : 50 کادو🎁
اشیاء مفقود شده : 0
آسيب ديده ها :0
تعداد عکسهای گرفته شده از عروس👰 : 22 عکس
مدت رقص : 45 دقيقه

نظرات بعد از جشن :
چه عروسی باشکوه و چه زوج زیبایی 🥰



جشن ازدواج ایرانیا

دعوت شدگان : 400 نفر
حاضران : 950 نفر
کودکان : 130 کودک در حال دویدن و بازی کردن
کادوها : 30 بسته لیوان و پتو 📦

اشیاء مفقود شده : شارژر - کیف پول مشکی زرق و برقی- یک صندل پای راست👡

آسیب دیده ها : چندین پیچ خوردگی مچ پا🦶در اثر رقصیدن

تعداد عکسهای گرفته شده از عروس 👰 : ۲۳ میلیون عکس

مدت رقص : 6 ساعت با کل کشیدن و جیغ و فریاد

نظرات بعد از جشن :
عروس نسبت به دوماد بزرگ نشون میداد ...
دوماد از عروس خوشگلتر بود ...
عروس از داماد سَرتر بود ...
دماغ عروس چه بزرگه ...
لباس عروس قدیمی بود ...
شامشون خوب نبود ...
دیدی سرویس عروسو؟ فکر کنم بدل بود 🤦‍♀
کیکشون خیلی خشک بود🎂

و همچنان نظرات و انتقادات تا دو ماه از تاریخ جشن ادامه خواهد داشت ...😅
و در آخر خوشبخت بشن الهی🤗😂

هلیا
هلیا
دعایی که خواندید و

گرفتاری و آشوب زندگیتان

از بین رفته

رو خاضعانه بگوئید

🌺🍀🌺🍀💚💚💙💙💖💖💜💜

aliaga
aliaga
خواهشن جواب بدید با همتونم

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یک برگ از نمایشگاه کتاب:دی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مدرسه غلط کرده...
چیست؟!!!!!



پاسخ منطقی والدین به دانش آموزان در مواجه با تقاضای پول برای مدرسه


دهه شصتی ها میدونن چی میگم....:خخخ

aliaga
aliaga
سلام:
-گل-



-گل-

خووووووبید؟؟؟؟:ووی
چخبرااااااااااا؟؟؟؟:ووی

FOTROS
FOTROS
ول کن جهان را...
زندگی چای تازه دمی است که دیر بجنبی از دهن می افتد!


صبح بخیر




aliaga
aliaga
@a-haddad عکس خودته؟

یاس
یاس
آقو یه چیز ترسناک بگم
شاهین نبینه :بروخونتون
من ذاتا اصلاا حواسم نیست چیزی میشه یهو میگه یاااااااعلیییی
یه شب فرداش امتحان داشتم
خوابم می اومد رفتم در یخچال باز کردم ابمیوه صنعتی ها رو که پسر داییم برا عیادت مامانم اورده بود ریختم دو لیوان
یکیش من یکی مامان
از انجایی که اجی کوچیکه خیلی شکموعه دست بر جفتش بخوره
مال مامان شکر خدا ریخت رو فرش =)) ولی مال خودم رو از دستبردش رهانیدم اقو خوردن ابمیوه همان
گرفتگی گردن و فک حس خفگی همان
منم کنار مامان دراز کشیده بودم مثلا درس میخوندم اومدم برگردم مامان صدا بزنم
دیدم نمیشه و نفسام سنگین و سنگین تر میشد خلاصه گفتم تمام شدم شهادتین بگم حداقل مسلمون از دنیا برم
چشتون روز بد نبینه :گگگ
اشهدان لا اله الاالله و اشهدان محمد رسول الله گفتم یهو مغزمم خوابید هرکار میکرد امیر المومنین یادم نمی اومد :گگگ
دیگه نفهمیدم چی شد تا اذان صبح ننه برا نماز بیدارم کرد شکر خدا زنده بودم چند ساعت بیهوش بودم نمی دونم :دی
کافر هم خودتونید :هعی
شب اول هم همینقد ترسناک
معلوم نی دهن یاری بده یا نه :هعی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
بسم الله الرحمن الرحیم
عخی عخی تک تنها اینجایم شیطون چیزی بهمون نزنه:خخخ

aliaga
aliaga
بشدت خوابم میاد{-92-}

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو