مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون، روی یک متکا میذاشتن....
عاشقانههاشون رو جار نمیزدن .....
مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قناعت و قانع بودن افتخار میکردند.......
مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب و ماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون گل میانداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد...........
مادرهای ما با کم و زیادِ زندگی
ساختن و دَم نزدن ...
صبور بودن...
کیک تولد و کادو ولنتاین و سالگرد ازدواج نداشتن اما خندههاشون عمیق و از ته دل بود.......
مادرهای ما هود و ماکروفر و ظرفشویی نداشتن اما خونههاشون همیشه بوی تمیزی میداد.....
عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد .....
سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود .....
شیشههای ترشیشون روی طاقچه چیده بود ....
نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند ......
با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم ......
مادرهای ما واقعی بودند ......
زندههاشون موندگار و با عزت
رفتههاشون در بهشت جاودانه
سید ایلیا
زیر پایشان که له شدی،روی سرشان می گذارند تو را اما...
به عزت شرف لا اله الا الله.
سکوت شب
تو یڪ زنے...
زیبا باش!
لباس خوب بپوش!
ورزش ڪن!
مواظب هیڪل و اندامت باش
هر سنے ڪہ دارے خوب و زیبا بگرد
همیشہ بوے عطر بده
مطالعہ ڪن،آگاهیتو بالا ببر
خودت را بہ صرف قهوهداے یا چایے در یڪ جاے خلوت دنج میهمان ڪن!
براے خودت هدیہ بخر!
وقتے بہ خودت و روحت احترام مے گذارے
احساس سربلندے مے ڪنے
آنوقت دیگر از تنهایے بہ دیگران پناه نمے برے
و اگر قرار است انتخاب ڪنے ڪمتر بہ اشتباه اعتماد مے ڪنے
یادت باشد...
"براے یڪ زن عزت نفس غوغا مے ڪند"
سکوت شب
ما دولت تسلیم و رضا می طلبیم
راهی سوی اقلیم بقا می طلبیم
اندر دو جهان ، عزت و اقبال و نجات
از فیض ولایت رضا می طلبیم
سید ایلیا
تو یک زنی...
زیبا باش!
لباس خوب بپوش!
ورزش کن !
مواظب هیکل و اندامت باش!
هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد!
همیشه بوی عطر بده!
مطالعه کن و آگاهیتو بالا ببر...
خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج میهمان کن!
برای خودت گاهی هدیه ای بخر!
وقتی به خودت و روحت احترام
می گذاری
احساس سربلندی می کنی
آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی
یادت باشد...
برای یک زن عزت نفس غوغا میکند
LOEY♡
اخر فراموش میشوم ..............از یاد ها از خاطره ها از عشق ها از روز ها از شب ها ........دیگر کسی حتی سراغی از من نخواهد گرفت ...........انگار اصلا وجود نداشته ام و می اید ان روز و چه قدر نزدیک است..........
مقداری طناب در خانه هست می ایی بازی کنیم یا گرههش زنم به دیوار؟؟
خدایا دیدی؟کلی باران فرستاده بودی که پاک کنی این لکه هارا از قلبم من که گفتم لکه نیست زخم است.
خاطرات ادم مث یه تیغ کند میمونه که رو رگت میشینه نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
اولین خنده زه بی دیردی بود اخرین گریه زه بی درمانی
نه التماست میکنم نه خیره نگاهت میکنم فقط اهی میکشم همین اه برای تمام زندگیت کافیست