#روزگار
حوری از کوفه به کوری ز عجم
دم همی داد و حریفی میجست
گفتم ای کور دم حور مخور
کو حریف تو به بوی زر توست
هان و هان تا ز خری دم نخوری
ور خوری این مثلش گوی نخست
که خری را به عروسی خواندند
خر بخندید و شد از قهقهه سست
گفت من رقص ندانم به سزا
مطربی نیز ندانم به درست
بهر حمالی خوانند مرا
کاب نیکو کشم و هیزم چست
من از شلوغی خشم نمیاد کلا
مثلا برا عروسی بیای تو عروسی منطقه ما
همه چی میبینی
واسونک و ترکه و دستمال بازی حنابندون و خیلی چیزای دیگه دارن
ک هرکدومش مال یکی از استان های همسایمونه
اینجایی ک ما زندگی میکنیم دقیقا مرز سه تا استانه
پس منطقه مرزی حساب میشه
حالا که خوشت نمیاد ، کارت دعوت بده من جات برم
چه رسمی گشنگی،
من عروسی حج آقا ها خوشم نمی اومد ، گفتم باید تسبیح بدست بریم
ولی اونجا هم با حال بود
مولودی میخوندن ، آخرش هم دعای سفر به مشهد و کربلا
مو بیشتر و فامیلل فراری ان حوصله سواللشون نی
😂😂