یافتن پست: #شهید

aliaga
aliaga
سِرِّ نى در نینوا میمانْد،اگر زینب نبود
کربلا در کربلامیماند،اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعدِ آن طوفانِ رنگ
پشت ابرى از ریا مى ماند،اگر زینب نبود..

شهادت حضرت زینب(س) تسلیت

خانوم میم
خانوم میم
وژدانا از خرید کردن متنفرم
کاش تو زندگیم همه خریدا رو شوهرم کنه من فقط لیست بنویسم :|

aliaga
aliaga
نماز میخونید؟؟؟؟:فکر

یاس
یاس
همیشه ترک ها رو به غیرت می شناختم
غیرت
نه تعصب
مردم کشور ادربایجان و ترکیه ثابت کردن
ترک بودن ملاک نیست
باید ترک ایرانی باشی تا غیرت داشته باشی

یه نکته هزاران
تف به اردوغان باعی

یاس
یاس
صاحبخونه ام فرزند شهید
در خونه زد
قورمه سبزی اورده بود
گفت برا بابام فاتحه بده {-149-}
عید باباها :هعی

یاس
یاس
رویای بچگی هام :پوکر

خانوم اِچ
خانوم اِچ
حس میکنم خفن تر از شهید اول تو دنیا نیست🥰❤️

مهاجر
مهاجر
سالروز شهادت عزیزم ❤️


یاس
یاس
ای روله :گگگ

هادی
هادی




(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


🔺آخرین پیام شهیده « معصومه بدرآبادی » به پسرش دقایقی قبل از شهادت...!

🔹پسر شهیده معصومه بدرآبادی از شهدای انفجار تروریستی کرمان بعد از انفجار اول به مامانش پیام میده حالشو بپرسه، مامانش به شوخی میگه من شهید شدم و دارم از بهشت پیام میدم
چند دقیقه بعد در انفجار دوم همراه دخترش زینب به شهادت میرسه
انفجار اول ۲:۵۵ و انفجار دوم ۳:۱۵ رخ داد.

چه عاقبت‌بخیریِ خوبی!

aliaga
aliaga



۸۳
:گل

هادی
هادی
شهید احمد کاظمی
نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد، سربازی را دید که سر پست خوابش برده. پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز، نگهبانی داد. با آن درجه نظامی و مقامی که داشت...

رفیق صمیمی حاج قاسم


خانوم میم
خانوم میم
غروب شلمچه بود
بدو بدو های دوییدن برای پیدا کردن بچه ها خستم کرده بود.
اون سال اولین سالی بود که هیچ کدوم از پسرا همراهمون نیومده بودن و ما چهار تا دختر مسئولیت اتوبوسای راهیان نورمون داشتیم.
شب قبلش یکی از بچه هامون تو خوابگاه حبیب الهی تشنج کرده بود و دو تا دیگه از بچه ها برده بودنش بیمارستان و عملا مسئولیت کاروان مونده بود رو دوش من.
یادمه غروب شلمچه بود
چند تا از بچه ها گم شدن ،و ما حتی بدون اینکه پرچمی نشونی چیزی داشته باشیم باید در به در دنبالشون می گشتیم ، تلفنا نمی گرفت ،ومن چند بار مسیر اتوبوسا رو دوییده بودم فریاد می زدم بچه های گیلان .... بچه های گیلان....
یه جا خسته شدم ،استرس اینکه اگه بلایی سرشون اومده باشه ، اگه پیدا نشن چه جوابی باید به کیا بدم کلافم کرده بود... همونجا نشستم و گریه کردم و گفتم شهید خرازی من پیداشون نمی کنم خودت پیداشون کن و بیار
یادمه
غروب شلمچه بود ، تو اتوبوس همین صوت سلحشور پخش می شد ، سرم رو شیشه بود ، خسته بودم و به ادعاهایی که داشتم فکر می کردم و از اون همه ضعیف بودنم گریم گرفته بود...
چه زمانی ، چه چالشای کوچیکی ، که بزرگت می کنن...


یاس
یاس
از رنجی که میبریم
افشین علا شاعر، در پاسخ به توئیت علی کریمی در رابطه با جنایت تروریستی در کرمان نوشت:

غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟

زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟
میان دست‌ پلیدش قلم چرا نشکست؟

دهن‌کجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟

کسی که نان سگان می‌خورد چه می‌فهمد؟
غذا و شربت نذری نشانه‌ی شرف است

حرام‌خوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست

به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دل‌خون کجا و جاهل مست؟

دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفله‌پرست

دلم پر است از آنان که اسوه می‌سازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست

ز صاحبان مناصب که از خصومت‌شان
هر آن‌که ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست

هر آن‌که گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آن‌که شوت بلد بود و گل، به صدر نشست

گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست

برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخن‌شناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست



صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو